معنی کتابی از مریم صمدی

حل جدول

کتابی از مریم صمدی

عروس دریا


اثری از مریم صمدی

عروس دریا

در آغوش رویا، عروس دریا

لغت نامه دهخدا

صمدی

صمدی. [ص َ م َ] (ص نسبی) منسوب به صمد. رجوع به صمد شود.


کتابی

کتابی. [ک ِ] (ص نسبی) شرعاً کافری است که به پاره ای از کیشهای کتابهای منسوخ متدین باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). کافر کتابی که دین منسوخ دارد. (غیاث اللغات):
از علم رهی به معرفت پیدا کن
مانند کتابی که مسلمان گردد.
جلال سیادت (از آنندراج).
|| یهودی. (ناظم الاطباء).
- کافر کتابی، کافری که امت پیغمبری باشد مثل یهود و نصاری و منکر دین محمدی بود. (آنندراج):
ز خط صفحه ٔ رویش نظر نمی گیرم
بسوی عشق چو من کافر کتابی نیست.
ملامفید بلخی (از آنندراج).

کتابی. [ک ُت ْ تا] (ص نسبی) منسوب به کُتّاب بمعنی مکتب و دبستان. (غیاث اللغات).

کتابی. [ک ِ] (ص نسبی) منسوب به کتاب. از کتاب. (یادداشت مؤلف). || همانند کتاب. غیرقطور. شکم برنیامده. میان باریک.
- کتابی ایستادن، همانند کتاب تنگ هم قرار گرفتن چنانکه برآمدگی و قطر پیدا نکند.
|| (اِ) قسمی ظرف شیشه ٔ شبیه به بغلی که شکم آن برآمده نیست. قسمی ظرف شیشه ٔ چهارضلعی دراز. قسمی شیشه ٔ شراب شبیه به کتاب. (یادداشت مؤلف):
زاهد به کتابی و کتاب من و تو
سنگ است و صراحی انتساب من و تو
تو مرده ٔ کوثری و من زنده ٔ می
مشکل که بیک جو رود آب من و تو.
خیام.


مریم

مریم. [م َرْ ی َ](اِخ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّه بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول است. مادر عیسی(ع) دختر عمران و از نسل داود است. برطبق قرآن کریم مادر او پیش از ولادت کودک نذر کرده بود که او را در صومعه به خدمت گمارد سپس زکریا تکفل او را عهده دار شد.چون به هجده سالگی رسید روح القدس بر او ظاهر شد و مریم را به عیسی باردار ساخت. پرتستانها اعتقاد دارند که عیسی فرزند یوسف نجار است: قال یا مریم اءَنّی ̍ لک ِ هذا.(قرآن 37/3). واذ قالت الملئِکه یا مریم ًان ّ اﷲ اصطفیک ِ و طهّرک و اصطفیک علی نساء العالمین.(قرآن 42/3). قالوا یا مریم لقد جئت ِ شیئافَریّا.(قرآن 27/19). انّی ه سمَّیتُهَا مریم و انی اُعیذها بک...(قرآن 36/3). و مریم ابنه عمران التی هأحصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا.(قرآن 12/66).
نبینی که عیسی مریم چه گفت
بدانگه که بگشاد راز نهفت.
فردوسی.
جبرئیل آمد روح همه تقدیسی
کردم آبستن، چون مریم بر عیسی.
منوچهری.
گل آبستن از باد مانند مریم
هزاران پسرزاده از چارمادر.
ناصرخسرو.
مریم مشتری فر است که عقل
جان برآن مشتری فر افشانده است.
خاقانی.
گفتی شب مریم است یکشبه ماهش مسیح
هست مسیحش گواه نیست بکارش قسم.
خاقانی(دیوان چ عبدالرسولی ص 266).
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
که مریم عور بود و روح تنها.
خاقانی.
من نخلم و تو مریم من عازرم توعیسی
نخل از تو گشت تازه جان از تو یافت عازر.
خاقانی.
مریم دعاش گفت که چون نصرت تو دیدم
از زحمت یهود غم خیبری ندارم.
خاقانی(دیوان چ سجادی ص 281).
به روح القدس و نفخ روح و مریم
به انجیل و حواری و مسیحا.
خاقانی.
احیای روان مردگان را
بویت نفس مسیح مریم.
سعدی.
- مریم ِ آبستن بودن، مریم ِ بارداربه عیسی بی شوی:
مریم آبستنی است لعل تو از بوسه باش
تا به خدائی شود عیسی تو متهم.
خاقانی.
- پسر مریم، عیسی علیه السلام:
خورشید رابرِ پسرِ مریم است جای
جای سها بود به برِ نعش و دخترش.
خاقانی(دیوان چ سجادی 220).
- رشته ٔ مریم. رجوع به همین ترکیب ذیل کلمه ٔ رشته شود:
تنم چون رشته ٔ مریم دوتایست
دلم چون سوزن عیسی است یکتا.
خاقانی.
- روزه ٔ مریم، اشاره ٔ به روزه ای است که حضرت مریم بفرمان خداوند بگرفت:
روح به روز وصال روزه ٔ مریم گرفت
عید مسیح است خیز روزه گیاهی بیار.
خاقانی.
- مریم آستین،دارای آستینی چون مریم عمران پاک:
عصمهالدین شاه مریم آستین
کآستانش بر جنان خواهم گزید.
خاقانی.
- مریم بکر معانی، با معانی و مضمونهای بکر چون مریم(ع):
مریم بکر معانی را منم روح القدس
عالم ذکر معانی را منم فرمانروا.
خاقانی.
- مریم پاک جان، که جان آلوده ٔ گناه ندارد. معصوم:
روح القدس آن صفا کزو دید
از مریم پاک جان ندیده ست.
خاقانی.
- مریم دوشیزه، مریم عذرا. مریم باکره:
مریم دوشیزه باغ نخل رطب بیدبن
عیسی یک روزه گل مهد طرب گلستان.
خاقانی.
- مریم عور، کنایه از شاخ درخت انگور است در ایام خزان و برگ ریزان.(برهان)(آنندراج).

مریم. [م َرْ ی َ](اِ) هر زن پارسا که حدیث مردان را دوست دارد.(منتهی الارب).

واژه پیشنهادی

اثری از مریم صمدی

عروس دریا

در آغوش رویا

فرهنگ عمید

کتابی

نوشتاری‌مانند: سخن کتابی،
دارای شکل تخت و کتاب‌مانند: باتری کتابی،
(اسم) ظرف شیشه‌ای با دهانۀ باریک و بدنۀ مکعب‌مستطیل برای نوشیدنی‌های الکلی، بغلی،
(قید) [مجاز] کنار هم و بدون فاصله،
(اسم، صفت نسبی) (فقه) [قدیمی] غیرمسلمان معتقد به یکی از کتاب‌های آسمانی، اهل کتاب،
کتابی زدن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] نوشیدن شراب از شیشۀ کتابی،


مریم

(زیست‌شناسی) = گُل * گل مریم
نوزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۸ آیه، کهیعص،

فرهنگ فارسی هوشیار

کتابی

‎ نامه ای - نیپک، بغلی ‎ (صفت) منسوب به کتاب، کافر کتابی: } از علم رهی بمعرفت پیدا کن خ مانند کتابی که مسلمان گردد ‎. { (جل سیادت) یا کافر کتابی، (اسم) نوعی شیشه مخصوص مشروب بغلی. یا کتابی ایستادن (در اتوبوس و غیره) . مانند کتاب (در قفسه) پهلوی هم و تنگ یکدیگر سر پا ایستادن.

فرهنگ معین

کتابی

(ص نسب.) منسوب به کتاب: کافر کتابی، (اِ.) نوعی شیشه مخصوص مشروب، بغلی. [خوانش: (کِ) [ع - فا.]]

معادل ابجد

کتابی از مریم صمدی

875

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری