معنی کج خلق

لغت نامه دهخدا

کج خلق

کج خلق. [ک َ خ ُ] (ص مرکب) بدخو. بدسرشت. (آنندراج). بدخلق. زشتخوی. متغیر. (ناظم الاطباء). تند. ترشخو. تندخو. بداخلاق. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

کج خلق

(~. خُ) (ص مر.) بدخوی، بداخلاق.

فرهنگ عمید

کج خلق

بدخلق، بدخو،

حل جدول

کج خلق

بداخلاق

فارسی به انگلیسی

کج‌ خلق‌

Cantankerous, Cranky, Grouchy, Saturnine, Splenetic, Vixenish

فارسی به عربی

کج خلق

حاد الطبع، سرطان بحری، عصبی، کییب، مشاکس، مضجر

فرهنگ فارسی هوشیار

کج خلق

گنده مغز بد خوی (صفت) بد خوی بد خلق بد اخق: } آن یکی کج خلق ستیزه جو ایراد گیر و نچسب بوده است. { (شام)

فارسی به آلمانی

کج خلق

Krebs (m), Nörgeln

معادل ابجد

کج خلق

753

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری