معنی کدو
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
گیاهی است یکساله با ساقه های بلند خزنده و برگ های پهن و گل - های زرد، پخته آن خورده می شود، کوزه شراب و پیاله. [خوانش: (کَ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
میوۀ گوشتدار دستهای از گیاهان علفی که انواع و اندازههای مختلف دارد،
گیاه علفی، یکساله، زینتی، یا خوراکیِ این میوه، با گلهای زرد، ساقههای بلند و خزنده، و برگهای پوشیده از کرک،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Squash
فارسی به ترکی
kabak
فارسی به عربی
قرعه
تعبیر خواب
اگر دید در خانه او کدو رسته بود به وقت خود، دلیل که جاه و نعمتش افزوده شود. اگر بیمار این خواب را بیند شفا یابد. اگر بنده بیند آزاد شود. اگر کافر بیند مسلمان شود. اگر مسلمان بیند به وطن باز رسد. اگر فاسقی بیند توبه کند. - محمد بن سیرین
اگر دید کدوی پخته داشت و خورد، دلیل که حاجتش روا شود و توفیق طاعت یابد. - جابر مغربی
خواص گیاهان دارویی
برای رفع زخم روده ها و مثانه موثر است. برای رفع خشونت سینه و سرفه و تب های گرم موثر است. برای سرد مزاجان مضر است. برای تب های شدید مفید است. اگر کدو حلوایی را پخته و گرم گرم به صورت بمالند صورت را زیبا می کند. پایین آورنده قند خون و چربی اضافی است. همچنین پایین آورنده کلسترول نیز می باشد.
فرهنگ گیاهان
قرع
گویش مازندرانی
نام دهکده ای واقع در منطقه ی کجور
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گیاهی است از رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام تیره کدوییان میباشد. گیاهی است با رونده و علفی و دارای برگها ی ساده و خشن است و برخی از برگها بصورت پیچک هایی در میایند که گیاه بدان وسیله به تکیه گاه میچسبد. گلهای آن. زرد رنگ و نر و ماده از هم جدا ولی بر روی یک پایه قرار دارند. میوه این گیاه حجیم میشود و درون میوه دانه های زیادی قرار میگیرند. دانه کدو مسطح و پهن و بدرازی 18 تا 30 میلیمتر و بعرض 8 تا 12 میلیمتر و بضخامت 3 تا 4 میلیمتر است. یک انتهای دانه مدور و انتهای دیگر نوک دار است. قسمت مورد استفاده دانه کدو مغز دانه است که شامل لپه ها و یک پرده نازک و برنگ مایل به سبز است. کدو اقسام مختلف دارد که غالبا میوه های آنها گوشت دارو خوراکی است. در مغز دانه کدو هتروزیدی بنام پپونوزید موجود است. تخم کدو دافع کرم کدو است و از محاسن آن سمی نبودن آنست. تخم کدو بهترین دارو ی ضد کرم برای اطفال است. مقدار مصرف مغز دانه کدو برای اشخاص بالغ 50 تا 100 گرم و برای اطفال 25 تا 50 گرم است قرع. یا تخمه کدو تخمه کدو. . 3 یا کدو حلوایی. گونه ای کدو که زرد رنگ است و بسیار درشت میشود و شکلش تا حدی کشیده است و دارا ی یک سر باریک و یک سر بزرگ میباشد. میان برش زرد رنگ و شیرین است کدوی اسمبولی کدول عسلی کدو زرد قرع حلو قرع اسمبولی قرع عسلی قرع اصفر قیش قباغی. یا کدو زرد. یا کدو سبز. یا کدوی (ی) سبز مسمایی. یا کدو سفید. گونه ای کدو که دارا ی پوست سفید مایل بسبز است و کوچکتر از دیگر گونه های کدو میباشد ولی پر تخم است و آنرا قاچ مینماید و در روغن سرخ میکنند و میخورند کدوی مسمائی کدوی سبز مسمایی کدو سبز. یا کدو غلیانی (غلیونی) . گونه ای کدو که دارای پوست زرد و میان بر کم ضخامت است و کمتر بمصرف تغذیه میرسد و دارا ی یک سر کام بزرگ و یک سر کوچک و یک کمر باریک است. وجه تسمیه این کدو بمناسبت شکل آن است: در قدیم سر آنرا سوراخ و بعنوان ته قلیان از آن استفاده میکردند و نیز بعنوان ظرفی جهت نگهدار ی حبوبات و چیز های دیگر از آن در آشپز خانه ها استفاده میشده است قرع دبا قرع طویل قرع ضروف قرع الضروف کدوی صراحی کدو غلیانی قرع دبه کدوی رومی کدوی بنگالی قرع دراف صوقباق دبا. یا کدوی اسمبولی. یا کدوی بنگالی. یا کدوی تخم. گونه ای کدو که از دانه های آن استفاده میشود. یا کدوی تنبل. گونه ای کدو که دارا ی میوه ای بزرگ و کروی است و دانه های درشت دارد. طعم آن شیرین مزه است و در اکثر دهات ایران کشت میشود بسیخ صیفی بال قباغی کدوی مربا یی میلبیون. یا کدوی حجام. کدو یی کوچک و مدور که حجامت چسبانند تا خونرا بکشد. یا کدوی دشتی. یا کدوی رومی. یا کدوی صراحی. یا کدوی مربایی. یا کدوی مسمایی. یا کدوی نرگس. کدو یی که شراب نرگس را در آن نگهداری کنند: } همچون کدوی نرگس از یاد چشم او دیگر مرا نظاره باغ احتیاج نیست . { (طاهر وحید)، کوزه شراب که از کدوی خشک کنند: } تر کن از جام می گلوی مرا پر کن از خم می کدوی مرا . { (میرزا حبیب)، ساغر پیاله، قلیان. - 5 کاسه سر: } ای آب زندگانی ما را ربود سیلت اکنون حل بادت بشکن سبوی ما را . { } گر بحرمی بریز ی ما سیرو پر نگردیم زیرا نگون نهادی بر سر کدوی ما را . { (مولوی)
فارسی به ایتالیایی
zucchina
فارسی به آلمانی
Saft (f), Zerquetschen
معادل ابجد
30