معنی کدورت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
تیرگی، سیاهی، دلتنگی. [خوانش: (کُ رَ) [ع. کدوره] (اِمص.)]
فرهنگ عمید
دلتنگی، رنجش، آزردگی،
[قدیمی] تیره شدن،
[قدیمی] تیرگی،
حل جدول
رنجش
فرهنگ واژههای فارسی سره
دلگیری
کلمات بیگانه به فارسی
دلگیری
مترادف و متضاد زبان فارسی
تیرگی، آزردگی، تکدر، دشمنی، دلآزردگی، دلتنگی، رنجش، رنجیدگی، ضجرت، عناد، ملال، ملالت، نقار، آلودگی، ناپاکی،
(متضاد) صفوت
فارسی به انگلیسی
Boredom, Estrangement, Tarnish, Tension, Tiff
فارسی به عربی
ازعج
فرهنگ فارسی هوشیار
تیرگی و آلودگی، ناپاکی
فرهنگ فارسی آزاد
کُدُوْرَت، تیرگی در رنگ در مایعات، در مناسبات، در معیشت- بکنایه: غم و اندوه- ضمناً مصدر کَدَرَ-یَکْدَرُ بمعنای تیره و کَدِر شدن نیز می باشد،
معادل ابجد
630