معنی کراتین
لغت نامه دهخدا
کراتین. [ک َ / ک َرْ را] (اِ) عنکبوت. کراتن. (فرهنگ فارسی معین): مثل آنان که بدون خدای دوستان و معبودان گیرند از اصنام چون مثل کراتین است. (تفسیر ابوالفتوح از فرهنگ فارسی معین). رجوع به عنکبوت و کراتن شود.
حل جدول
ماده پروتئینی مو و شاخ
فارسی به انگلیسی
Keratin
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی از یونانی به آرش شاخ شاخین (اسم) عنکبوت: } مثل آنان که بدون خدای دوستان و معبودان گیرند از اصنام چون مثل کراتین است. . . { (تفسیر ابوالفتوح)
معادل ابجد
681