معنی کرار
لغت نامه دهخدا
کرار. [ک َ] (ع اِ) مهره ای است که زنان بدان مردان را بند نمایند. تقول للساحره یا کرار کریه و یا همره اهمریه ان اقبل فسریه و ان ادبر فضریه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کرار. [ک َرْ را] (ع ص) برگردنده. (منتهی الارب). بازگردنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج). || بازگرداننده. (منتهی الارب) (آنندراج). || حمله کننده. (منتهی الارب). بتکرار حمله برنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج): داعیه ای که هر یارب که او در صمیم سحرگاهی بر درگاه الهی کند به لشکری جرار و سپاهی کرار کار کند. (چهارمقاله از فرهنگ فارسی معین). || مهربانی نماینده. (از منتهی الارب) (آنندراج).
کرار. [ک َرْ را] (اِخ) از القاب حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام، چه آن حضرت در جنگ بر صف دشمنان باربار حمله می کرد و هیچ اندیشه نمی نمود. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- حیدر کرار،علی علیه السلام.
کرار. [ک ِ] (ع اِ) ج ِ کَرّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کر شود.
کرار. [ک ُ] (اِ) چوب زیرین در خانه باشد که چوب آستان است. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || زمینی که بجهت سبزی کاشتنی و غیر آن مستعد کرده و کناره های آن را بلند ساخته باشند. (از آنندراج). کرد و زمینی که برای کشتکاری آماده ساخته و کناره های آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(کَ رّ) [ع.] (ص.) بسیار حمله کننده.
فرهنگ عمید
از القاب علیبن ابیطالب،
[قدیمی] بازگردنده،
[قدیمی] سختحملهکننده در جنگ، بسیارحملهکننده،
چوب زیر در، آستانۀ در،
حل جدول
بسیار حمله کننده
فرهنگ فارسی هوشیار
بازگردنده، حمله کننده در جنگ
معادل ابجد
421