معنی کر شدن
لغت نامه دهخدا
کر شدن. [ک َ ش ُ دَ] (مص مرکب) صمم. (دهار) (ترجمان القرآن). طرش. (منتهی الارب). اصمام. (یادداشت مؤلف). ناشنوا گردیدن. از دست دادن قوه ٔ شنوائی. زایل شدن حس سمع:
برآمدیکی گرد و برشد خروش
همه کر شدی مردم تیزهوش.
فردوسی.
چون چون و چرا خواستم و آیت محکم
در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر.
ناصرخسرو.
کر شود باطل از آواز حق
کور کند چشم خطا را صواب.
ناصرخسرو.
رجوع به کر شود.
حل جدول
صم
معادل ابجد
574