معنی کشتی‌گیر طلایی کشورمان در المپیک ریو

حل جدول

کشتی‌گیر طلایی کشورمان در المپیک ریو

حسن یزدانی


کشتی‌گیر طلای ایران در المپیک 2016 ریو

حسن یزدانی


کشتی‌گیر ایرانی المپیک 2016

حسن یزدانی


ریو

مکر، حیله

مکر و حیله

کامیون ارتشی، مکر و حیله

لغت نامه دهخدا

ریو

ریو. [وْ] (اِ) فریب. مکر.تزویر. دغا. ریا. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از شرفنامه ٔ منیری). مکر و حیله. (فرهنگ جهانگیری) (از غیاث اللغات):
تو و مادرت هر دو از جنگ دیو
برون آوریدم به رای و به ریو.
فردوسی.
که ملیخای آسمان فرهنگ
از زمانه چه ریو دید و چه رنگ.
نظامی.
چون سلیمان باش بی وسواس و ریو
تا ترا فرمان برد جنی و دیو.
مولوی.
هرکه در دنیا خورد تلبیس دیو
وز عدوی دوست رو تعظیم و ریو.
مولوی.
گر در این ملکت بری باشی ز ریو
خاتم از دست تو نستاند سدیو.
مولوی.
مذمت کنندش که زرق است و ریو
ز مردم چنان می گریزدکه دیو.
سعدی (بوستان).
گر نشیند فرشته ای بادیو
وحشت آموزد و خیانت و ریو.
(گلستان).
که زنهار از این مکر و دستان و ریو
بجای سلیمان نشستن چو دیو.
سعدی (بوستان).
وی مبرا ذات میمون اخترت از زرق و ریو.
حافظ.
- ریو و رنگ، مکر و فریب. حیله و نیرنگ:
اهل ثنا و مدحت ارباب نظم و نثر
مطلق تویی و نیست در این باب ریو و رنگ.
سوزنی.
در بحر مدحت تو چو زورق روان کنم
در نظم شعر من نبود هیچ ریو و رنگ.
سوزنی.
هفتادساله گشتی توحید و زهد گوی
مفروش دین به چربک و سالوس و ریو و رنگ.
سوزنی.

ریو. [وْ] (اِخ) نام پسر کاوس. (ناظم الاطباء). نام پسر کیکاوس که داماد طوس بود و بر دست فرودبن سیاوش کشته شد. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از شرفنامه ٔ منیری):
چو با تیغ نزدیک شد ریو نیو
به زه برنهاد آن خمانیده شیو.
فردوسی.
نگهبان ایشان همی بود ریو
که بود او دلیر و هشیوار و نیو.
فردوسی.
رجوع به ریو در معنی فریب نیز شود.

ریو. [ی ُ] (اِخ) دکتر ریو، خاورشناس نامی انگلیسی و مؤلف کتابهای چندی است از آن جمله است: فهرست نسخ خطی موزه ٔ بریتانیا. رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 199 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 161 و فهرست از سعدی تا جامی و فهرست تتمه ٔ صوان الحکمه شود.


المپیک

المپیک. [اُ ل َ] (فرانسوی، ص) منسوب به المپ. رجوع به المپ شود.
- بازیهای المپیک، رجوع به ماده ٔ بازی (ذیل بازیهای تاریخی) و نیز ماده ٔ المپی و المپیاد شود. از سال 1896 م. مسابقات المپیک مجدداً معمول گردیدو اکنون این مسابقات هر چهار سال یک بار در پایتخت یکی از کشورهای جهان در رشته های مختلف انجام میشود.

فرهنگ عمید

ریو

مکر، حیله، فریب، نیرنگ: گر نشیند فرشته‌ای با دیو / وحشت آموزد و خیانت و ریو (سعدی: ۱۷۷)،

فرهنگ معین

ریو

[هن د.] (اِ.) مکر، حیله.

فرهنگ فارسی هوشیار

ریو

حیله فریب، نیرنگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

ریو

حیله، خدعه، دستان، ریب، فسون، مکر، نیرنگ

نام های ایرانی

ریو

پسرانه، ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی، و داماد طوس سپهسالارایران

معادل ابجد

کشتی‌گیر طلایی کشورمان در المپیک ریو

2160

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری