معنی کشورى با مرکز رباط
حل جدول
مراکش
فارسی به عربی
رباط، وتر
لغت نامه دهخدا
رباط. [رِ] (اِخ) یا رباط الفتح. نام شهر و مرکز حکومت کشور مراکش است، واقع در کنار اقیانوس اطلس. جمعیت رباط برابر سرشماری اخیر 227445 تن میباشد. (از اطلس جهان در عصر فضا چ مؤسسه ٔ جغرافیایی سحاب ص 122). مؤلف المنجد گوید: شهر قدیمی است که بنای نخستین آن به فینیقیها می رسد که در آن سکونت داشته اند و پس از آن مدت درازی رومیها در آن سکونت داشته اند و آنجا را بصورت قلعه ای مستحکم و مرکزی بزرگ درآورده بودند و عبداﷲ المؤمن سلطان موحد درقرن 12 هجری رباط امروزی را بنا کرد و در سال 1912 م. مرکز مراکش گردید. این شهر دارای چند گونه آثار تاریخی است. (از المنجد). و رجوع به رباطالفتح شود.
رباط. [رُ] (اِخ) دهی است از بخش کلات شهرستان درگز. سکنه ٔ آن 136 تن. آب رباط از رودخانه تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رباط. [رُ] (اِخ) دهی است از دهستان بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 90 تن است. آب رباط از چاه و قنات بدست می آید و فرآورده ٔ عمده ٔ آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
رباط. [رَب ْ با] (ع ص) صیغه ٔ مبالغه از ربط. آنکه محکم می بندد. (از متن اللغه).
رباط. [رُ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شهربابک شهرستان یزد. سکنه ٔ آن 317 تن. آب ده از قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات است و صنایع دستی زنان بافتن قالی و کرباس میباشد. رباط دارای دبستان و پاسگاه ژاندارمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
رباط. [رُ] (اِخ) قصبه ٔ مرکز دهستان ماهیدشت بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع در 27هزارگزی باختری کرمانشاه. سکنه ٔ آن 650 تن. آب ده از رودخانه ٔمرک تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و حبوب است.رباط 20 باب دکان و پاسگاه ژاندارمری و نمایندگی آمار و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
رباط. [رُ] (اِخ) نام رودخانه ای در حوالی بهشهر که از کوههای یخکش سرچشمه میگیرد. رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ رابینو ص 93 شود.
رباط. [رُ] (اِخ) انطون. راهب یسوعی حلبی الاصل سریانی طایفه. او راست: رحله اول شرقی الی امر کاللخوری الیاس بن القس حنا الموصلی من عیله بیت عمون الکلدانی (1668- 1683 م.) چ بیروت 1906 م. رباط بسال 1914 م. درگذشت. (از معجم المطبوعات ج 1 ص 91).
رباط. [رُ] (اِخ) دهی است کوچک از دهستان بافت شهرستان سیرجان، دارای 12 تن جمعیت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
رباط. [رُ] (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان کرمان. سکنه ٔ آن 850 تن. آب ده از چهار رشته قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه و پسته و صیفی، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. رباط پاسگاه ژاندارمری و نیز از آثار قدیمی قلعه ٔ خرابه و کاروانسرایی دارد. مزرعه ٔ دولت آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
رباط. [رُ] (اِخ) دهی است از بخش باجگیران شهرستان قوچان. سکنه ٔ آن 749 تن. آب ده ازچشمه بدست می آید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رباط. [رُ] (اِخ) دهی است کوچک از بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 16هزارگزی خاور قیدار. جمعیت این ده 44 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
عربی به فارسی
مقید کردن , جلد کردن , چفت , کلا ف , قرقره , ماکو , ماسوره , چفت کردن , بستن , دور چیزی پیچیدن , پر از سوراخ , پر از سوراخ کردن , پیوند , رباط , بند , وتر عضلا نی , بندیزه
معادل ابجد
1008