معنی کشوری

لغت نامه دهخدا

کشوری

کشوری. [ک ِش ْ وَ] (ص نسبی، اِ) آنکه یا آنچه به کشور نسبت دارد. هرچیز که به کشور منسوب باشد. || مردمی که در مملکتی زیست می کنند و جزء قشون و سپاهیان نیستند. آنکه به سپاهی گری زیست نکند. مقابل لشکری. (یادداشت مؤلف).

کشوری. [ک ِش ْ وَ] (ص نسبی) منسوب به کشورکه از قراء صنعای یمن می باشد. (از انساب سمعانی).

حل جدول

کشوری

مقابل لشکری

فارسی به عربی

کشوری

مدنی، هاله

فرهنگ فارسی هوشیار

کشوری

مردمی که در مملکتی زیست میکنند و جز قشون و سپاهیان نیستند، مقابل لشکری

فارسی به آلمانی

کشوری

Angeben, Staat (m), Verfassung (f), Vorbringen, Zustand (m)

معادل ابجد

کشوری

536

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری