معنی کشوری با پایتخت بوداپست
حل جدول
مجارستان
بوداپست
پایتخت کشور مجارستان
کشوری با مرکز بوداپست
مجارستان
کشوری با پایتخت تیرانا
آلبانی
کشوری با پایتخت براتیسلاوا
اسلواکی
پایتخت مجارستان
بوداپست
پایتخت مجارستان
بوداپست
کشوری با پایتخت خارطوم
سودان
کشوری با پایتخت مونرویا
لیبریا
پایتخت کشور مجارستان
بوداپست
لغت نامه دهخدا
بوداپست. [پ ِ] (اِخ) پایتخت مجارستان (هنگری) بر کنار شط دانوب واقع است و 1951000 تن سکنه دارد. این شهر از اتحاد «بودا» و «پست » در سال 1873 م. بوجود آمد و یکی از مراکز بازرگانی وصنعتی این کشور است و صنایع فلزسازی، مکانیکی محصولات غذایی و نساجی و شیمیایی آن مهم است. (از لاروس).
کشوری
کشوری. [ک ِش ْ وَ] (ص نسبی) منسوب به کشورکه از قراء صنعای یمن می باشد. (از انساب سمعانی).
کشوری. [ک ِش ْ وَ] (ص نسبی، اِ) آنکه یا آنچه به کشور نسبت دارد. هرچیز که به کشور منسوب باشد. || مردمی که در مملکتی زیست می کنند و جزء قشون و سپاهیان نیستند. آنکه به سپاهی گری زیست نکند. مقابل لشکری. (یادداشت مؤلف).
پایتخت
پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).
فارسی به عربی
مدنی، هاله
معادل ابجد
2427