معنی کشور چکمه ای اروپا
حل جدول
اطلاعات عمومی
ایتالیا
واژه پیشنهادی
ایتالیا
لغت نامه دهخدا
چکمه. [چ َ م َ /م ِ] (ترکی، اِ) در ترکی، موزه را گویند. (آنندراج) (غیاث). مأخوذ از ترکی، موزه ٔ ساقه بلند و کفش مسافر. (ناظم الاطباء). قسمی پوتین ساقه بلند چرمین. پوتین ساقه بلند مخصوصی که معمولاً افسران ارتش یا اشخاص دیگر در اسب سواری پوشند. پای پوش چرمین بلندساق که بیشتر در اسب سواری و چوگان بازی از آن استفاده کنند.
- چکمه به گردن، کنایه از عذرخواهی و زینهارجویی و پوزش طلبی. و چکمه به گردن انداختن یا چکمه به گردن پیش کسی رفتن نیز اشاره به تسلیم شدن و عذر گناه رفته خواستن است.
- چکمه ٔ مرحاج، کنایه از چکمه ٔ بسیار بزرگ و پاره پاره. مؤلف غیاث و صاحب آنندراج نویسند: «... مرحاج مخفف میرحاج است که قافله سالار حاجیان باشد و این لقب شخصی بوده است که پاهای گنده و دراز داشته و موزه ٔ او اکثر پاره پاره میشده و در میان لوطیان این مثل مقرر شده که حریف را میگفته اند: از اینجا برو و گرنه کونت را چون چکمه ٔ مرحاج کنم. چنانکه میرنجات در شعر آورده است:
خصم تیرآور اگر دم زند آماجش کن
بزنش کفتگی و چکمه ٔ مرحاجش کن.
(از آنندراج و غیاث ذیل لغت چکمه ٔ مرحاج).
نیم چکمه
نیم چکمه. [چ َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) چکمه ٔ کوتاه. (ناظم الاطباء). پوتین و چکمه ای که کمی از ساق پا را بپوشاند.
چکمه دوزی
چکمه دوزی. [چ َم َ / م ِ] (حامص مرکب) دوختن چکمه. عمل چکمه دوز.
چکمه دوز
چکمه دوز. [چ َ م َ / م ِ] (نف مرکب) دوزنده ٔ چکمه. کفش دوزی که در دوختن چکمه تخصص دارد. استاد کفاش که چکمه تواند دوخت. آنکس که پوتین ساق بلند دوزد.
چکمه پوش
چکمه پوش. [چ َ م َ / م ِ] (نف مرکب) پوشنده ٔ چکمه. کسی که چکمه در پای کند آنکس که پوتین ساق بلند را پای افزار کند:
سفر میکند از سرت عقل و هوش
شد از فکر چقشور چون چکمه پوش.
طاهر وحید (از آنندراج).
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
فرهنگ معین
(چَ یا چِ مِ) [تر.] (اِ.) کفش ساق بلند که تا زیر زانو می رسد.
معادل ابجد
815