معنی کلسیم

لغت نامه دهخدا

کلسیم

کلسیم. [ک َ ی ُ] (فرانسوی، اِ) در اصطلاح علم شیمی، فلزی است دو ظرفیتی که اکثر املاحش غیر محلولند. این فلز در طبیعت به صورت گچ و مرمر و گل سفید فراوان است و اغلب آن را از تجزیه ٔ الکتریکی کلرور دو کلسیم بدست می آورند. این فلز از سرب نرمتر ولی از سدیم سخت تر است و در هوا فاسد می شود و به همین جهت آن را در نفت یا روغن نگاه می دارند. با اکسیژن و کلر و گوگرد بشدت ترکیب می شود و مانند سدیم آب را تجزیه می کند و ئیدرات کلسیم می دهد. از املاح فراوان این فلز یکی کربنات کلسیم است که بصورت سنگهای آهکی و سنگ مرمرو گل سفید (گل گیوه) در طبیعت بسیار فراوان می باشد.دیگر سولفات کلسیم است که آن هم بصورت گچ و آلباتر در طبیعت فراوان است. کالسیوم. (فرهنگ فارسی معین ذیل کلسیوم). فلزی است سپیدرنگ و علامت اختصاری آن در شیمی Ca و ظرفیت آن 1/55 ونقطه ذوب آن 800 درجه ٔ سانتی گراد است. (از لاروس).

فرهنگ معین

کلسیم

(کَ یُ) [فر.] (اِ.) عنصری است با علامت شیمیایی CU، نرم و محلول در آب. در طبیعت به صورت سنگ های آهکی و مرمر وجود دارد این عنصر ماده اصلی سازنده استخوان، دندان، برگ درختان و صدف است.

فرهنگ عمید

کلسیم

عنصر فلزی سفیدرنگ با جلای فلزی، و نرم که در طبیعت به‌صورت آهک وجود دارد و وجود آن در بدن برای رشد و استحکام استخوان‌ها لازم است،

حل جدول

کلسیم

عنصر شماره 20

در متابولیسم آهن بدن موثر است

عنصر استحکام بخش استخوان

فارسی به عربی

کلسیم

کالسیوم

فرهنگ فارسی هوشیار

کلسیم

فلزی است دو ظرفیتی که اکثراً املاحش غیر محلولند، این فلز در طبیعت بصورت گچ و مرمر و گل سفید فراوان است و اغلب آنرا از تجزیه الکتریکی کلرور دو کلسیم بدست میاورند

فارسی به آلمانی

کلسیم

Kalzium [noun]

معادل ابجد

کلسیم

160

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری