معنی کلنی
لغت نامه دهخدا
کلنی. [ک ُ ل ُ] (فرانسوی، اِ) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدانجا کوچ کنند. مهاجرنشین. مستعمره. (فرهنگ فارسی معین).
کلنی. [ک ُ ل ُن ْی ْ] (اِخ) رجوع به کلن شود.
فرهنگ معین
(کُ لُ) [فر.] (اِ.) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدان جا کوچ کنند. مهاجرنشین، مستعمره.
فرهنگ عمید
سرزمینی که جمعی از مردم دیگر به آنجا کوچ کرده باشند، مستعمره، مهاجرنشین،
(پزشکی) مجموعهای شامل میلیونها باکتری که محصول تکثیر چند باکتری است و ممکن است با چشم دیده شود،
حل جدول
مستعمره
فارسی به انگلیسی
Colony, Nest
فارسی به عربی
مستوطنه
فرهنگ فارسی هوشیار
مهاجر نشین
معادل ابجد
110