معنی کلید صدای تلویزیون

تعبیر خواب

کلید


دیدن کلید، دلیل بر مردی بود گشاینده کارها و ظفر یافتن بر دشمن.

اگر بیند که کلید بسیار داشت، دلیل است که بزرگی یابد. - محمد بن سیرین


اگر در خواب بیند که کلید آهنین داشت، دلیل قوت بود.

اگر کلید مسین داشت یا برنجین، دلیل است که سخنش گیرا شود.

اگر کلید را چوبین بیند، دلیل که منفعت آن کمتر بود.

اگر بیند که کلیدِ سیمین داشت یا زرین، دلیل که مال حاصل کند. - حضرت دانیال

اگر بیند که قفل را نتوانست گشود و کلید ضایع شد، تاویلش به خلاف این است.

اگر بیند که به کلید قفل گشود، دلیل است که زن خواهد و کنیزک خرد. - جابر مغربی

داشتن کلید در خواب خوب است بخصوص اگر بتوانید به مدد کلید قفل در بسته ای را بگشائید و پشت آن در نیز چیزهای خوب بیابید و ببینید. کلید درخواب تقریبا همان تعبیری را دارد که در بیداری از کلید انتظار داریم. کلید وسیله ای است برای گشودن قفل ها و در های بسته و در خواب نیز به توانائی انجام امور مشکل تعبیر می شود. اگر در خواب ببینید کلیدی بزرگ دارید که نمی دانید که به کدام قفل می خورد خواب شما می گوید قدرت انجام کارهای بزرگ را خواهید یافت ولی فرصت و موقعیت به دست نمی آورید. اگر ببینید قفل بزرگی هست و شما کلید کوچکی در دست دارید برای انجام کاری بزرگ احساس حقارت و کوچکی خواهید کرد یا امکان به دست نمی آورید. اگر در خواب ببینید قفل و کلید آشنائی هست اما شما نمی توانید آن را بگشائید با مشکی رو به رو می شوید که از حل آن در می مانید. اگر ببینید دیگری کلید می سازد و به شما می دهد خدمتی در حق شما انجام می دهد و راه موفقیت را به رویتان می گشاید. اگر دیدید خودتان دارید کلید می سازید تدبیر کاری را می کنید. اگر در خواب ببینید کلید شما در قفل شکست در کاری شکست می خورید و گرفتار استیصال می شوید. اگر ببینید با کلیدی دری را قفل می کنید زیرکانه رازی را از دیگران پنهان نگه می دارید. همه این ها در صورتی است که کلید محور خواب شما باشد. - منوچهر مطیعی تهرانی

کلید

یافتن آن: شما از یک دام رهایی خواهید یافت

گم کردن آن: بگو مگو

آن را به همراه داشتن: پس اندازهایتان به شما کمک بسیار خواهد کرد

باز کردن یک در بسته با کلید: به شما مظنون خواهند شد - لوک اویتنهاو


۱ـ دیدن کلید در خواب، دلالت بر تغییرات غیرمنتظره دارد.

۲ـ اگر در خواب دسته کلید خود را گم کنید، علامت آن است که اتفاقاتی نامطلوب بر شما تأثیر می گذارد.

۳ـ اگر در خواب کلیدی پیدا کنید، نشانه آن است که در حرفه خود تغییری خواهید داد و اعضای خانواده از آن پس در صلح و آرامش به سر خواهند برد.

۴ـ دیدن کلید شکسته در خواب، علامت جدایی از دیگران در اثر مرگ یا حسادتهاست.

۵ـ اگر دختری خواب ببیند کلید صندوق زیورآلات خود را گم کرده است، نشانه آن است که با نامزد خود اختلاف پیدا خواهد کرد. و از این بابت رنج خواهد کشید. اما اگر خواب ببیند با کلیدی دری را می گشاید، نشانه آن است که به نامزد خود بیش از حد اعتماد می کند. اما اگر خواب ببیند با کلیدی دری را قفل می کند، نشانه آن است که در انتخاب همسر توفیق می یابد. اگر خواب ببیند کلیدی را دور می اندازد، نشانه آن است که در گفتگوهایش با دیگران درست نمی تواند داوری کند و برای همین به شهرت خود آسیب می رساند.
- آنلی بیتون

دیدن کلید در خواب بر هشت وجه است.

اول: مژده وبشارت.

دوم: فرج ونجات ازغم.

سوم: شفا از بیماری.

چهارم: یافتن مراد.

پنجم: قوت و نیرومندی دین.

ششم: گذاردن و برآورده شدن حاجت.

هفتم: اجابت دعا.

هشتم: علم و دانش. - امام جعفر صادق علیه السلام

لغت نامه دهخدا

کلید

کلید. [ک ِ] (ازیونانی، اِ) مأخوذ از یونانی آنچه که بدان قفل بگشایند. (غیاث). ترجمه ٔ مفتاح و اقلید معرب آن و اغلب که معرب اقلی باشد که بالکسر لغت یونانی است به همان معنی... (آنندراج). ابزاری که بدان قفل را گشایند و بندند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). بندگشا. آهنی یا چوبی که بدان بندو قفلی را گشایند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفتح. مفتاح. مقلد. مقلاد. (ترجمان القرآن جرجانی) (منتهی الارب). مِرتاج. اقلید. (منتهی الارب):
دانش به خانه اندردر بسته
نه رخنه یابم و نه کلیدستم.
ابوشکور (گنج بازیافته ص 41).
به گنجی که بد جامه ٔ نابرید
فرستاد نزد سیاوش کلید.
فردوسی.
کلید خورش خانه ٔ پادشا
بدو داد دستور فرمان روا.
فردوسی.
کلید شبستان بدو داد و گفت
برو تا که را بینی اندرنهفت.
فردوسی.
پناه روان است دین از نهاد
کلید بهشت و ترازوی داد.
اسدی.
کلید است ای پسر نیکو سخن مرگنج حکمت را
در این گنج بر تو بی کلید گنج نگشاید.
ناصرخسرو.
بقا به علم خدا و رسول و قرآن است
سرای علم و کلید در است قرآن را.
ناصرخسرو.
درگنج سعادت سازگاری ست
کلید باب جنت بردباری ست.
(سعادتنامه، منسوب به ناصرخسرو).
کلید همه دارملک سلاطین
به زیر گلیم گدایی طلب کن.
خاقانی.
عدل است و بس کلید در هشتمین بهشت
کو عدل اگر گشادن ِ این در نکوتر است.
خاقانی.
چشمه ٔ خورشید لطف بلکه سطرلاب روح
گوهر گنج حیات بلکه کلید کرم.
خاقانی.
پس جمله ٔ حکما بر آن اتفاق کردند که این حادثه را جز کفایت کلید نتواند. (سندبادنامه).
ولیکن چو در شیشه افتاد سنگ
کلید در چاره ناید به چنگ.
نظامی.
فتح جهان را تو کلید آمدی
نز پی بیداد پدید آمدی.
نظامی.
تو آنجا از جفت خویش چون کلید بر طاق و حلقه بر در مانی. (مرزبان نامه).
زبان در دهان ای خردمند چیست
کلید در گنج صاحب هنر.
سعدی.
چندان مبالغه در وصف ایشان بکردی که وهم تصور کند که تریاقند یا کلید خزانه ٔ ارزاق. (گلستان). کلید همه ٔ کارها صبر است. (از تاریخ گزیده).
مال خواهد کلید گنج ببر
مرد جوید بکوش و رنج ببر.
اوحدی.
گر در خلد را کلیدی هست
بیش بخشیدن و کم آزاری است.
ابن یمین.
بهشت و دوزخت را یک کلید است
کلیدی این چنین هرگز که دیده ست ؟
پوریای ولی.
هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید
بستگیها را گشایش از در دلها طلب.
صائب.
- کلید ایمان، کنایه از کلمه ٔ شهادت باشد. (برهان). کلید بهشت.کلمه ٔ شهادت. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکیب کلید بهشت شود.
- کلید برق، ابزار یا وسیله ای که بر دیوار یا جایی دیگر نصب کنند و با حرکت دادن آن جریان برق را برقرار سازند روشنایی یا بکار افتادن ماشین و جز آن را.
- کلیدبهشت، کلید ایمان، کلمه ٔ شهادت. (ناظم الاطباء). کنایه از کلمه ٔ شهادت. (انجمن آرا). و رجوع به ترکیب کلید ایمان شود.
- کلید رمز. رجوع به همین ترکیب ذیل ترکیبهای رمز شود.
- کلید عقل، کسی که حل و عقد کارها به او مفوض باشد. (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین).
- کلید عقل کسی بودن، مشیر و راهنمای او بودن. راتق و فاتق امور وی بودن. مدیر و مدبر کارهای او بودن:
به حرف حق همه را قفل برزبان اما
کلیدعقل عدوی من اند در تزویر.
شفیع اثر (از آنندراج).
- کلید غلط، کلیدی که از قفل دیگر باشد و در قفل دیگر اندازند و آن را در عرف هند پرتالی خوانند. (آنندراج):
گره ز ناخن تدبیر کی گشاده شود
که از کلید غلط بستگی زیاده شود.
سعدالدین راقم (از آنندراج).
- کلید گنج حکیم، کلمه ٔ بسم اﷲ الرحمن الرحیم. (ناظم الاطباء):
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم.
نظامی.
- کلید وقت و ساعت، چیزی است که از آهن سازند و مدار بست و گشاد و وقت وساعت بر آن باشد. (از آنندراج):
کلید وقت و ساعت نیستم بختی چو او دارم
که جز سرگشتگی هرگز دری نگشود بر رویم.
محسن تأثیر (از آنندراج).
- کلید و کلان یا کلون کردن، بستن. قفل کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| ابزاری که بدان چیزی را سفت و شل نمایند و بالا و پایین آورند و ببندند و باز کنند. (ناظم الاطباء). || در اصطلاح موسیقی، علامتی که در طرف چپ حامل روی یکی از خطوط قرار می گیرد و کارش معین کردن اسم نوتی است که در روی همان خط واقع شده است. در موسیقی سه نوع کلید بکار می رود که یکی نوت «فا» و دیگر «دو» و سومی نوت «سل » را معرفی می کند و هر یک از آنها به اسم نوتی که معرفی کرده موسوم است. هر یک از کلیدها ممکن است روی یک یا چند خط حامل واقع شود و روی هر خطی که واقع شد اسم خود را به آن نوتی که روی آن خط است می دهد، به این طریق که کلید «فا» روی خط چهارم و سوم حامل قرار میگیرد. کلید «دو» روی خطوط اول و دوم و سوم و چهارم واقع می شود. کلید «سل » روی خط دوم حامل جا می گیرد، و به این ترتیب عده ٔ کلیدها مانند نوتهای موسیقی هفت است. (فرهنگ فارسی معین). || کند چوبین که بر پای مجرمان نهند. (حاشیه ٔ هفت پیکر چ وحید ص 344):
هفت سالم در این خراس افکند
در دو پایم کلید و داس افکند.
نظامی.
و رجوع به کلیدان شود.

کلید. [ک ِ] (اِخ) اقلید (نام محل) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اقلید شود.


تلویزیون

تلویزیون. [ت ِ ل ِ یُن ْ] (فرانسوی، اِ) تله ویزیون.دستگاهی است که بوسیله ٔ آن می توان حوادثی را که در صحنه ٔ مخصوص (جایگاه فرستنده) از مسافت چندین کیلومتری روی میدهد مشاهده کرد و صدایی که نزدیک صحنه ٔ عمل ایجاد می گردد شنید. در دستگاههای گیرنده و فرستنده از یک لامپ اشعه ٔ کاتودی استفاده می کنند و این لامپ بشکل یک قیف سنگین شیشه ای است. بعضی چراغها در حدود سی سانتیمتر یا بیشتر طول دارند. نزدیک قاعده ٔ لامپ کاتودی یک سیم پیچ گرم شونده از تنگستن وجود دارد. دور سیم پیچ تنگستن استوانه ای از نیکل قرار دارد. ته استوانه با مخلوطی از اکسیدهای فلزی پوشیده شده است. سیم پیچ گرم شده ٔ تنگستن استوانه ٔ نیکل را گرم می کند و اکسیدی که آن را پوشانیده است یک دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی می دهد. شبکه ای که دارای بار الکتریسیته ٔ منفی است الکترونها را که از راه دیگری از دسته ٔ اشعه ٔ الکترونیکی که از سوراخ کوچک شبکه ٔ اصلی خارج شده اند برمی گرداند. صفحاتی که دارای بار الکتریسیته ٔ مثبت هستند و به آند موسومند اشعه ٔ الکترونها را جذب می کنند و بر سرعت آنها می افزایند. مجموعه ٔ کامل این دستگاه را توپ الکترونی می نامند. اگر دو صفحه را که دارای بار الکتریکی غیرهمنام هستند در مسیر الکترونی قرار دهیم دسته ٔ اشعه خم می شود. صفحه ای که دارای بار الکتریکی مثبت است بالای دسته ٔ اشعه قرار گرفته آن را جذب می کند.صفحه ٔ زیری دارای بار الکتریکی منفی است و الکترونها را دفع می کند. میتوان برای خم کردن دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی، بجای صفحات باردار، آهنربای الکتریکی بکار برد. می توان دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی را سریعتر از اینکه چشم انسان بتواند درک کند خم نمود. اگر جریان متناوب را به صفحات باردار متوجه سازند بار الکتریکی سطح آنها در هر ثانیه به اندازه ٔ فرکانس آن جریان متناوب تغییر می کند. اگر جریان متناوب با فرکانس 60 بکار رفته باشد دسته ٔ اشعه در هر ثانیه 60 مرتبه بطرف پایین و 60 مرتبه بطرف بالا خم خواهد شد و چشم انسان فقط می تواند یک خط قائم نورانی در روی صفحه ٔ فلورسنت طرف پهن لامپ را ببیند. اما اگر جریان 60 سیکل متناوب رابه صفحات باردار طرفین دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی که در حال نوسان هستند بیفزاییم یک خط افقی درخشان روی پرده ٔ فلورسنت ظاهر می شود. با بکار بردن هر چهار صفحه ٔ باردار و جفت مغناطیس الکتریکی بنظر می رسد که دسته ٔ اشعه ٔ الکتریکی روی تمام صفحه ٔ فلورسنت محو می شود.
چشم الکتریکی - کارمایه ٔ نورانی ممکن است به کارمایه ٔ الکتریکی تبدیل شود. یک سلول فوتوالکتریک که گاهی چشم الکتریکی نامیده می شود، یک لامپ خالی از هوا است.سیمی از سر باتری در لامپ داخل می شود و به یک حلقه یا صفحه که از نیکل یا پلاتین ساخته شده است متصل میگردد. از سر دیگر باتری یک سیم داخل شیشه می شود و با پوشش پتاسیم مربوط می گردد. وقتی که نور به پوشش پتاسیم برمی خورد الکترونها از پتاسیم بطرف صفحه ٔ نیکل حرکت می کنند. هرچه شدت نوری که به لامپ می تابد بیشتر باشد عده ٔ الکترونهایی که خارج می گردند بیشتر است. به این طریق کارمایه ٔ نورانی به کارمایه ٔ الکتریکی تبدیل میشود. وقتی سلول فتوالکتریکی در تاریکی کامل باشد جریانی از آن خارج نمی شود. یک روشنایی خیلی کم جریانی ضعیف بوجود می آورد و اگر نور شدیدی بر پتاسیم بتابد جریان قوی تر خواهد داد و قدرت جریان با شدت نوری که به سلول برمی خورد متناسب است. می توان جریان ضعیفی را که بر اثر روشنایی کلی بوجود آید بوسیله ٔ یک لامپ دیگر تقویت کرد.
ایکونسکپ - سلول فتوالکتریک علاوه بر آنکه در عکاسی، ایستگاههای راه آهن و جز اینها بکار میرود در تلویزیون نیز استفاده میشود. مهندسان الکتریک بجای صفحه ٔ فلورسنت چراغ اشعه ٔ کاتودی یک پرده ٔ میکا قرار میدهند. چشمهای الکتریکی کوچک یک طرف پرده ٔ میکا را که طرف دیگرش دارای پوشش نقره است می پوشاند. یک لامپ با این تغییرات ایکونسکپ خوانده میشود و برای ارسال تصاویر در دوربین تلویزیون بکار می رود. وقتی نور شدیدی بر جسمی که باید عکس آن بوسیله ٔ تلویزیون پخش شود می تابد قسمتهایی از جسم که برنگ روشن هستند مانند پیراهن سفید بیشتراز قسمتهای تاریک مثل یک کراوات سیاه روشنایی را منعکس می سازند. چشمهای الکتریکی کوچک ایکونسکپ به نسبت نوری که به آنها می تابد الکترون پس میدهد، نور از جسمی که به وسیله ٔ تلویزیون پخش می شود به دسته هایی ازالکترون تبدیل می گردد که امواج تلویزیونی را که بر مراکز گیرنده فرستاده می شوند تحت تأثیر قرار دهد.
کینسکوپ - یک لامپ اشعه ٔ کاتودی دیگر در پشت گیرنده برای تبدیل کارمایه ٔ الکتریکی به کارمایه ٔ نورانی بکار می رود و دو دسته ٔ الکترونها به صفحه ٔ فلورسنت برمی خورند.شدت نور در نواحی مختلف پرده ٔ فلورسنت بوسیله ٔ عده و سرعت الکترونهایی که از دسته ٔ اشعه ٔ الکترون با سرعت حرکت می کنند تنظیم می شود. این نوع لامپ کینسکوپ نامیده می شود. برای آنکه تصویرهایی که بوسیله ٔ ایکونسکوپ پخش می شود با کمال دقت بوسیله ٔ کینسکوپ بوجود آید، باید دسته های اشعه ٔ الکترونی در کینسکوپ و ایکونسکپ کاملاً به یک سرعت حرکت کند و هریک از آنها بایستی 24 مرتبه در ثانیه روی صفحه ٔ کاملی که بوسیله ٔ تلویزیون پخش می شود حرکت کند. لکه های خیره کننده در یک تصویر نتیجه ٔ باقی ماندن اثر تصویر در چشم انسان است. یک میکرفن برای انتقال صحنه هایی که پخش می شود کمک می کند. (از لاروس) (علم و زندگی صص 295-298).

فرهنگ عمید

کلید

وسیله‌ای فلزی برای باز کردن قفل،
وسیله‌ای برای وصل یا قطع کردن جریان برق،
[مجاز] هر چیزی که به شخص برای حل مشکلش کمک کند: کلید مشکلت اینجاست،
پاسخ‌های درست به پرسش‌های چهارگزینه‌ای و مانند آن،
(موسیقی) علامتی در ابتدای خطوط حامل که معرف نت‌ها می‌باشد،
[قدیمی] قطعه چوب بزرگی که به پای مجرمان وصل می‌کردند،
* کلید دو: (موسیقی) کلیدی بین خط سه و چهارِ خطوط حامل که معرف موقعیت نت دو می‌باشد،
* کلید سُل: (موسیقی) کلیدی بر روی خط دوم خطوط حامل که معرف موقعیت نت سُل می‌باشد،
* کلید فا: (موسیقی) کلیدی بر روی خط چهارم خطوط حامل که معرف موقعیت نت فا می‌باشد،


تلویزیون

دستگاهی الکترونیکی که صورت اشیا و اشخاص و مناظر را از مرکز فرستنده دریافت و پخش می‌کند،
[مجاز] سازمانی که مسئولیت تهیه و پخش برنامه‌های تلویزیونی را برعهده دارد،

فارسی به عربی

تلویزیون

تلفزیون، فیدیو

معادل ابجد

کلید صدای تلویزیون

688

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری