معنی کلیشه

لغت نامه دهخدا

کلیشه

کلیشه. [ک ِ ش ِ] (فرانسوی، اِ) در اصطلاح چاپ، تصویر یا نوشته ای که بر فلز یا چوب حک کنند و آن را بهنگام چاپ کردن کتاب، مجله و غیره بکار برند. وقتی بخواهند خطی را عیناً چاپ کنند، اول عکس آن را در روی فیلم یا شیشه ٔ حساس می گیرند، سپس یک قطعه زینک را حساس کرده همان شیشه یا فیلم را به روی آن کپیه می کنند، بعد زینک را ظاهر کرده به روی آن مرکب می مالند و از روی مرکب پودر مخصوصی می ریزند و در ظرفی مقداری اسیدنیتریک (تیزاب) رقیق ریخته، زینک را در توی آن قرارمی دهند تا اسید محل خالی از نوشته ٔ زینک را در خود حل کرده و نوشته در روی زینک به طور برجسته ظاهر می گردد سپس آن را در روی تخته ای به بلندی حروف میخ کوبی کرده برای چاپ آماده می سازند. (فرهنگ فارسی معین).


کلیشه سازی

کلیشه سازی. [ک ِ ش ِ] (حامص مرکب) عمل و شغل کلیشه ساز. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیشه و کلیشه ساز شود. || (اِ مرکب) مغازه و کارگاه کلیشه ساز. (فرهنگ فارسی معین).


کلیشه ساختن

کلیشه ساختن. [ک ِ ش ِ ت َ] (مص مرکب) آماده کردن کلیشه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیشه شود.


کلیشه ساز

کلیشه ساز. [ک ِ ش ِ] (نف مرکب) آنکه کلیشه و گراور سازد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیشه ساختن شود.

فارسی به انگلیسی

کلیشه‌

Cliché, Engraving, Etching, Plate, Stereotype

فرهنگ فارسی هوشیار

کلیشه سازی

سایرخشسازی ‎ عمل و شغل کلیشه ساز، مغازه و کارگاه کلیشه ساز


کلیشه ساختن

آماده کردن کلیشه


کلیشه

فرانسوی سایرخش سای از سودن (حک) ورخش (عکس تصویر) (اسم) تصویر یا نوشته ای که بر فلز یا چوب حک کنند و آنرا بهنگام چاپ کردن کتاب مجله و غیره بکار برند. توضیح وقتی بخواهند خطی را عینا چاپ کنند اول عکس آنرا در روی فیلم یا شیشه حساس میگیرند سپس یک قطعه زینگ را حساس کرده و همان شیشه یا فیلم را بروی آن کپیه میکنند. بعد زینک را ظاهر کرده و بروی آن مرکب میمالند و از روی مرکب پودر مخصوصی میریزند و در ظرفی مقداری اسید نیتریک (تیزاب) رقیق ریخته زینک را در توی آن قرار میدهند و ظرف را تکان میدهند تا اسید محلی خالی از نوشته زینک را در خود حل کرده و نوشته در روی زینک بطور بر جسته ظاهر میگردد. سپس آنرا در روی تخته ای ببلندی حروف میخ کوبی کرده برای چاپ آماده میسازند.


کلیشه ساز

سایرخش ساز (صفت) آنکه کلیشه و گراور سازد.

فرهنگ معین

کلیشه

نوشته یا تصویری حک شده روی فلز که در چاپ از آن استفاده کنند، قالب، باسمه. [خوانش: (کِ ش) [فر.] (اِ.)]


کلیشه ای

منسوب به کلیشه، قالبی، باسمه ای. [خوانش: (~.) [فر - فا.] (ص نسب.)]

حل جدول

کلیشه

ماتریس

فارسی به عربی

کلیشه

قالب جاهز


کلیشه کردن

قالب جاهز

اصطلاحات سینمایی

کلیشه

این عبارت در موارد زیر به کار می رود: 1- زبان مبتذلی که به علت استفاده زیاد، تاثیر و گاه معنای اصلی خود را از دست داده است. 2- شخصیت های نمونه و پیش پا افتاده ای که در اثر استفاده بیش از حد در فیلم ها، تاثیر و کارایی خود را از دست داده اند. در سینما این واژه همچنین به معنای هر عنصر تصویری یا تکنیکی که از بس تکرار شده، تازگی، قدرت و حتی معنای خود را از دست داده، هم به کار می رود.

فرهنگ عمید

کلیشه

نوشته یا تصویری که برای چاپ روی چوب یا فلز حک کنند،
[مجاز] هر چیز تکراری،

معادل ابجد

کلیشه

365

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری