معنی کنار و جوار

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

جوار

جنب، قرب، کنار، نزدیکی، نزدیک، پناه، زنهار،
(متضاد) بعید

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جوار

همسایگی

عربی به فارسی

جوار

مجاورت , همسایگی

فرهنگ فارسی آزاد

جوار

جِوار، همسایگی- پناه- نزدیک- (جَوار جمع جاریَه می‌باشد).
َ َ


مجاورة- جوار، جوار

مُجاوَرَه، جِوار، جُوار، (جاوَرَ، یُجاوِرُ)، همسایه شدن، سکنی گزیدن با دیگری، اقامت کردن در مسجد یا اماکن متبرکه یا شهرهای مذهبی،

فرهنگ فارسی هوشیار

جوار

آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان


گوشه و کنار

گوشه کنار: اخبار از گوشه و کنار دنیا.

لغت نامه دهخدا

هم جوار

هم جوار. [هََ ج ِ / ج َ] (ص مرکب) همسایه و هموطن. (آنندراج). مجاور: ممالک هم جوار؛ کشورهای همسایه. (یادداشت مؤلف).


ام جوار

ام جوار. [اُم ْ م ِ ؟] (ع اِ مرکب) عُقاب. (المرصع) (مهذب الاسماء).


گوراب جوار

گوراب جوار. [ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان که در 6 هزارگزی شمال خاوری آستانه واقع است.جلگه و معتدل مرطوب مالاریایی است و 300 تن سکنه دارد. آب آن از سالارجوب از سفیدرود تأمین میشود. محصول آن برنج و کنف و حبوب و صیفی و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

فرهنگ معین

جوار

(جِ) [ع.] (اِ.) همسایگی، نزدیکی.

فرهنگ عمید

جوار

همسایگی،

کلمات بیگانه به فارسی

جوار

همسایگی

فارسی به انگلیسی

جوار

Proximity

معادل ابجد

کنار و جوار

487

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری