معنی کنایه از تشریفات زیاد
حل جدول
کبکبه و دبدبه
لغت نامه دهخدا
تشریفات. [ت َ] (ع اِ) آرایش و زینتی که جهت پذیرائی میهمان محترم در خانه دهند و آنچه از مأکول و مشروب برای وی حاضر نمایند. (ناظم الاطباء). تکلفی که میزبان جهت خوشگذرانی میهمان کند.
زیاد
زیاد. (اِخ) ابوعمرو. رجوع به ابوعمرو شود.
زیاد. (اِخ) ابورشدین. رجوع به ابورشدین شود.
زیاد. (اِخ) ابولاس الخزاعی. رجوع به ابولاس شود.
زیاد. (اِخ) ابوالسکن. تابعی است. رجوع به ابوالسکن شود.
زیاد. (اِخ) ابن سمیه. رجوع به زیادبن ابیه شود.
زیاد. (اِخ) ابن ابی سفیان. رجوع به زیادبن ابیه شود.
زیاد. (اِخ) نام مردی کافر که رسول اکرم (ص) را به فحشاء متهم کرد و او را زیاد منکر خواندند. (از آنندراج) (از غیاث) (از شرفنامه ٔ منیری):
زین خامه ٔ دوشاخی اندر سه تا انامل
من فارد زمانم ایشان زیاد منکر.
خاقانی.
فرهنگ واژههای فارسی سره
آیین ها
فارسی به عربی
رسمی، شکلیه، طقوس، مراسم، نشا، نظام
فرهنگ فارسی هوشیار
بار آیین ها (مصدراسم) جمع تشریف. تشریفها، مراسم پذیرایی آبرومندانه. -3 لوازم پذیرایی آبرومندانه.
فرهنگ معین
(تَ) [ع.] (اِ.) آداب و رسوم خاص در پذیرایی های مهم و رسمی. جِ تشریف.
کلمات بیگانه به فارسی
آیین ها
مترادف و متضاد زبان فارسی
آداب، اتیکت، تجمل، تکلف، فرمالیته، مراسم
معادل ابجد
1507