معنی کنایه از حقه باز و شارلاتان
حل جدول
شیاد
کنایه از حقه باز و شارلاتان
پاچه ورمالیده
حقه باز
شارلاتان
شیاد و شارلاتان و حقه باز
کلاهبردار.
شارلاتان
حقه باز
دغل، حقه باز، لات
مثل فرد حقه باز و شارلاتان
پاچه ورمالیده
پاچه ور مالیده
لغت نامه دهخدا
حقه باز. [ح ُق ْ ق َ / ق ِ] (نف مرکب) تردست و مشعبدی که چیزها زیر حقه ها نهد و چون برگیرد نهاده ها برجای نبود و ناپدید شده باشد یا چیزی در حقه نهد و چیز دیگر بیرون کند. || توسعاً، مشعبد. شعبده باز. تردست. نیرنگ ساز. نیرنجی. فسوسی. فسوس گر. لوطی. جنقولک باز. پهلوان کچل. چشم بند. || مجازاً، فریبنده. مکار. حیله گر. قلاش. چاخان. چاپچی. سه خال باز. جام باز. بامبول. بامبول باز. محیل:
صوفی نهاد دام و در حقه باز کرد
پیوند مکر با فلک حقه باز کرد.
حافظ.
شارلاتان
شارلاتان. (فرانسوی، ص) کسی که با زبان خوش مردم را فریب دهد. (فرهنگ نظام). حقه باز. شیاد. چاخان. چاچول. چاچولباز. یارم باز. و در «هدایه ٔ» ابوبکر ربیعبن احمد الاخوینی البخاری، مفتعلان بجشکان به معنای اطبای شارلاتان آمده است. (از یادداشت مؤلف).
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
دودوزه باز
فرهنگ معین
معادل ابجد
1206