معنی کنایه از حقه باز و شیاد
حل جدول
کلاهبردار
کنایه از حقه باز و شیاد
پشت هم انداز
حقه باز و مکار
شیاد، حیله گر، قلاش، نیرنگ باز
شیاد و شارلاتان و حقه باز
کلاهبردار.
شارلاتان و حقه باز
شیاد
حقه باز
فیلمی از فدریکوفلینی
شارلاتان
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
حقه باز. [ح ُق ْ ق َ / ق ِ] (نف مرکب) تردست و مشعبدی که چیزها زیر حقه ها نهد و چون برگیرد نهاده ها برجای نبود و ناپدید شده باشد یا چیزی در حقه نهد و چیز دیگر بیرون کند. || توسعاً، مشعبد. شعبده باز. تردست. نیرنگ ساز. نیرنجی. فسوسی. فسوس گر. لوطی. جنقولک باز. پهلوان کچل. چشم بند. || مجازاً، فریبنده. مکار. حیله گر. قلاش. چاخان. چاپچی. سه خال باز. جام باز. بامبول. بامبول باز. محیل:
صوفی نهاد دام و در حقه باز کرد
پیوند مکر با فلک حقه باز کرد.
حافظ.
فرهنگ فارسی هوشیار
تر دست، لوطی، شعبده باز، مکار، حیله گر، بامبول باز
فرهنگ معین
شعبده باز، مکار، فریب دهنده. [خوانش: (~.) [ع - فا.] (ص فا.)]
فرهنگ عمید
[عامیانه] حیلهگر، فریبدهنده،
[قدیمی] = شعبدهباز
فارسی به آلمانی
Falsch, Unecht
معادل ابجد
538