معنی کنایه از فرد بی عرضه

حل جدول

کنایه از فرد بی عرضه

بی دست و پا، دست و پا چلفتی

بی دست و پا

بی دست و پا، دست و پاچلفتی


مثل فرد بی عرضه

بی دست و پا، دست و پا چلفتی

فرهنگ معین

عرضه

(مص م.) به نمایش گذاشتن، (اِمص.) نمایش، ارائه. [خوانش: (عَ ض) [ع. عرضه]]

همت، لیاقت، طاقت، توانایی. [خوانش: (عُ ض) [ع. عرضه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

عرضه

عرض، پیشنهاد،
نمایش، ارائه،
در دسترس یا معرض خرید قرار دادن کالا،
* عرضه داشتن (کردن): (مصدر متعدی)
اظهار کردن، بیان کردن،
ارائه دادن، نشان دادن،

لیاقت، طاقت، توانایی،
[قدیمی] نشانه، در معرض،

فارسی به عربی

فرد

شاذ، شخص، فرد، فرید

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عرضه

چیرگی، شایستگی، نمایش، جربزه

فرهنگ فارسی هوشیار

عرضه

ارائه، اظهار، هدیه، سان، بیان همت، طاقت

فارسی به آلمانی

عرضه

Aussetzen

لغت نامه دهخدا

فرد

فرد. [ف ُ رُ] (ع ص) بی عدیل. (از منتهی الارب). متفرد. (اقرب الموارد). سیف فرد؛ شمشیر باجوهر و بی عدیل. (منتهی الارب).

فرد. [ف ُ] (اِخ) هنری. صنعتگر معروف امریکایی. رجوع به فورد شود.

فرد. [ف َ] (اِخ) شمشیرعبداﷲبن رواحه است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

معادل ابجد

کنایه از فرد بی عرضه

1465

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری