معنی کنایه از نسنجیده اقدام کردن

حل جدول

نسنجیده اقدام کردن

بی‌گدار به آب زدن


کنایه از نسنجیده اقدام کردن

بی‌گدار به آب زدن


نسنجیده

کورکورانه، غیرمنطقی، غیرمعقول، ناسنجیده

کورکورانه

فارسی به عربی

اقدام نسنجیده

الخطوه الطائشه


اقدام کردن

انطلاق، ایراد، مشروع، اِتّخاذ القرارِ

لغت نامه دهخدا

نسنجیده

نسنجیده. [ن َ س َ دَ / دِ] (ن مف مرکب) سنجیده ناشده. ناسنجیده. || نسخته. ناسخته. نفهمیده. نپائیده. پرت وپلا. قلمبه. نتراشیده نخراشیده:
سخن با تو نگویم تا نسنجم
نسنجیده مگو تا من نرنجم.
نظامی.
|| (ق مرکب) نیندیشیده. بی تأمل و تعمق. بی ملاحظه. رجوع به نسنجیده گفتن شود.


نسنجیده گویی

نسنجیده گویی. [ن َ س َ دَ/ دِ] (حامص مرکب) نسنجیده گفتن. ناسنجیده گفتن.


اقدام

اقدام. [اِ] (ع مص) پیش درآمدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پیش رفتن در کاری. (غیاث اللغات). || دلیری نمودن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شجاعت کردن. (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج). دلیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب). || پیش فرستادن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بسیار پیشی کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). || سوگندخورانیدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || سوگند خوردن. (اقرب الموارد). || شروع کردن در ایجاد عقد و آغاز کردن در احداث آن. (از تعریفات سیدجرجانی). || خوشنود شدن: اقدام علی العیب، رضی به. (از اقرب الموارد). || شجاعت و دلیری و جرأت و جسارت و گستاخی و دلاوری. || ثبات و پایداری. || جهد و کوشش و سعی. || اشتغال. || در تداول، پیش رفتگی. (ناظم الاطباء).
- اقدام کردن، شروع کردن. پرداختن. پیشی گرفتن در کاری.
- اقدام نمودن، تعجیل کردن و شتاب کردن. (ناظم الاطباء): حکما گویند بر سه کار اقدام ننماید مگر نادانی... (کلیله و دمنه). حاشا که ذات شریف که مصدر افاضت و خیرات است بر حرکتی که موجب تشنیع تواند بود اقدام نماید. (سندبادنامه).

فرهنگ فارسی هوشیار

اقدام کردن

فرنافتن (مصدر) کاری را پیش گرفتن دست بکاری زدن، دلیری کردن.

واژه پیشنهادی

کنایه از اقدام کردن

دست به کار یازیدن


اقدام کردن

دست زدن

مترادف و متضاد زبان فارسی

نسنجیده

غیرمنطقی، غیرمعقول، کورکورانه، نااندیشیده، ناسنجیده،
(متضاد) سنجیده، معقول

فارسی به آلمانی

اقدام کردن

Unternehmung (f), Unternehmungsgeist (m)

فرهنگ عمید

نسنجیده

نااندیشیده، نیندیشیده،

معادل ابجد

کنایه از نسنجیده اقدام کردن

696

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری