معنی کنایه از نویسندگی

لغت نامه دهخدا

نویسندگی

نویسندگی. [ن ِ س َ دَ / دِ] (حامص) کتابت. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوشتن. (آنندراج). تحریر. (ناظم الاطباء). ترسل. (یادداشت مؤلف). || شغل نویسنده. عمل نویسنده. رجوع به نویسنده شود.


کنایه

کنایه. [ک ِ ی َ / ی ِ] (از ع، اِ) کنایه. کنایت. رجوع به کنایت و ماده ٔ قبل و ترکیبهای این کلمه شود.

حل جدول

کنایه از نویسندگی

قلم‌فرسایی


نویسندگی

دبیری

قلم فرسایی

قلم زنی


نویسندگی و کتابت

قلمزنی


ماهر در نویسندگی

خوش‌قلم

خوش قلم

فارسی به عربی

مترادف و متضاد زبان فارسی

نویسندگی

کتابت، منشیگری

فارسی به آلمانی

نویسندگی

Druckend, Schreibend, Schrift (f), Schriftstück


نویسندگی کردن

Autor (m), Schriftsteller (m), Urheber (m), Verfasser (m)

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

کنایه از نویسندگی

304

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری