معنی کنده کاری

لغت نامه دهخدا

کنده کاری

کنده کاری. [ک َ دَ / دِ] (حامص مرکب) نقشها که به زر و چوب و سنگ و امثال آن کنند. (غیاث). کنده گری. حکاکی. (فرهنگ فارسی معین). عمل کنده کار. (از آنندراج). حکاکی. (ناظم الاطباء). نقش کندن بر ظروف و آلات فلزی. عمل کندن اشکال در اوانی و ظروف و دیگر چیزهای فلزین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || منبت کاری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

کنده کاری

(کَ دِ) (حامص.) حکاکی روی چوب، فلز و غیره. حکاکی.

فرهنگ عمید

کنده کاری

عمل کندن و نقش‌ونگار انداختن روی سنگ، چوب، یا فلز، کنده‌گری،

حل جدول

کنده کاری

حکاکی

حک

فارسی به انگلیسی

کنده‌ کاری‌

Dugout, Engraving, Etching

فرهنگ فارسی هوشیار

کنده کاری

‎ کنده گری حکاکی، منبت کاری.

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

کنده کاری

310

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری