معنی کندوان

لغت نامه دهخدا

کندوان

کندوان. [ک َ دُ] (اِخ) دهی است مرکز دهستان کندوان در بخش ترک شهرستان میانه و 502 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

کندوان. [ک َ دُ] (اِخ) دهی از دهستان نیر در بخش مرکزی شهرستان اردبیل است و 272 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

کندوان. [ک َ دُ] (اِخ) گردنه ای است بین کرج و چالوس. تونلی به طول چهار کیلومتر در این گردنه احداث شده است که یکی از آثار عمرانی رضاشاه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).

کندوان. [ک َ دُ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش ترک شهرستان میانه است که در شمال میانه و در دامنه ٔ جنوبی کوه بترقوش (بزکش) واقع است و جمعیت آن 14890 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


گدوک کندوان

گدوک کندوان. [گ َ ک ِ ک َ دُ] (اِخ) نام محلی کنار راه طهران به چالوس میان گچ سر و دونا در 124300گزی تهران.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

کندوان

تونل جاده شمال

واژه پیشنهادی

نویسنده فیلم حادثه در کندوان

سیّدمحسن وزیری


کارگردان فیلم حادثه در کندوان

جهانگیر جهانگیری

مهدی بشارتیان


موسیقی فیلم حادثه در کندوان

کارن همایون فر


تهیه کننده فیلم حادثه در کندوان

سیّدمحسن وزیری


از بازیگران فیلم حادثه در کندوان

اکبر رستگار

بهنام سعیدی

بیوک میرزایی

پرویز مقدّم

معادل ابجد

کندوان

131

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری