معنی کندوان

لغت نامه دهخدا

کندوان

کندوان. [ک َ دُ] (اِخ) گردنه ای است بین کرج و چالوس. تونلی به طول چهار کیلومتر در این گردنه احداث شده است که یکی از آثار عمرانی رضاشاه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).

کندوان. [ک َ دُ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش ترک شهرستان میانه است که در شمال میانه و در دامنه ٔ جنوبی کوه بترقوش (بزکش) واقع است و جمعیت آن 14890 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

کندوان. [ک َ دُ] (اِخ) دهی است مرکز دهستان کندوان در بخش ترک شهرستان میانه و 502 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

کندوان. [ک َ دُ] (اِخ) دهی از دهستان نیر در بخش مرکزی شهرستان اردبیل است و 272 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

حل جدول

کندوان

تونل جاده شمال

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

کندوان

131

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری