معنی کنفرانس

لغت نامه دهخدا

کنفرانس

کنفرانس. [ک ُ ف ِ] (فرانسوی، اِ) اجتماع گروهی از متخصصان فن برای شور و بحث در مسائل فنی. || اجتماع سیاستمداران، رؤسای دول، وزیران، به منظور حل یک مسأله سیاسی، داخلی یا بین المللی. || خطابه ٔ ادبی، علمی و غیره. سخنرانی. (فرهنگ فارسی معین). سخنرانی. (فرهنگستان):
همین فردا شود غوغا پدیدار
بزور کنفرانس و نطق و اشعار.
بهار.

فرهنگ معین

کنفرانس

انجمن سیاسی که از سران دول یا نمایندگان سیاسی آنان تشکیل شود، مجازاً به سخنرانی و جای سخنرانی گفته می شود، جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان معدود که در آن یک یا چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخ [خوانش: (کُ فِ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

کنفرانس

سخنرانی کسی دربارۀ موضوعی،
گردهمایی گروهی برای بحث دربارۀ مسئله‌ای،

حل جدول

کنفرانس

سخنرانی

جلسه سخنرانی، سخنرانی در یک جلسه

فراهمایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

کنفرانس

اجلاس، کنگره، گردهمایی، همایش، خطابه، سخنرانی

فارسی به انگلیسی

کنفرانس‌

Colloquy, Conference, Symposium

فارسی به عربی

کنفرانس

دائره، محاضره، اِجْتِماعُ

فرهنگ فارسی هوشیار

کنفرانس

فرانسوی گرد همایی، سخنرانی (اسم) اجتماع گروهی از متخصصان فن برای شور و بحث در مسایل فنی، اجتماع سیاستمداران روسای دول وزیران بمنظور حل یک مساله سیاسی داخلی یا بین المللی، خطابه ادبی علمی و غیره سخنرانی: همین فردا شود غوغا پدیدار بزور کنفرانس ونطق واشعار. دریغ از راه دور و رنج بسیار. (بهار)

فارسی به ایتالیایی

کنفرانس

conferenza

معادل ابجد

کنفرانس

461

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری