معنی کوار

لغت نامه دهخدا

کوار

کوار. [ک َ / ک ُ] (اِ) سبدی بود بزرگ که باغبانان دارند. (لغت فرس اسدی). سبدی که میوه و انگور و چیزهای دیگر در آن کنند و بر پشت گیرند و از جایی به جایی برند و دو عدد آن را بر یک خر الاغ بار کنند و آن را به عربی دوخله خوانند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کواره:
کوارت بیارم که ورزدشیار [کذا]
نگویم که خاک آور اندر کوار.
اسدی (از لغت فرس).
آن چنان بادی که کمتر چاکرت
زر به دامن بخشد و لعل از کوار.
شمس فخری.
و رجوع به کواره شود.

کوار. [ک َ] (اِ) گندنا و آن سبزیی باشد خوردنی. (برهان). گندنا و کراث. (ناظم الاطباء). گندنا. (آنندراج). کراث. (فهرست مخزن الادویه). کردی، کور. گیلکی، کوار. (حاشیه ٔ برهان چ معین). تره. سبزی خوردنی. (فرهنگ فارسی معین). || ابری که در شبهای تابستان کله بندد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

کوار. [ک َ / ک ُ] (اِخ) شهرکی است خوش و خرم و نواحی بسیار دارد و درختستانی عظیم است چنانکه میوه ها را قیمتی نباشد و همه ٔ میوه ها آنجا بغایت نیکوست خاصه انار که مانند انار طهرانی است و آبی نیکو و بادام بسیار، و بیشترین حوایج شیراز و آن حدود از آنجا آورندو غله ٔ بسیار خیزد و کرباس و حصیر، و هوای آن سرد ومعتدل است و آب آنجا از رود ثکان است و در آن حدود نخجیر بسیار باشد. (فارسنامه ابن البلخی). نام قصبه ای از مضافات شیراز. (برهان). یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش سروستان شهرستان شیراز. از شمال به دهستان قره باغ و دریاچه ٔ مهارلو، از مشرق به دهستان حومه ٔ سروستان، از جنوب به دهستان فرمشکان و از مغرب به ارتفاعات و دهستان سیاخ محدود است. این دهستان در جنوب غربی بخش واقع و هوای آن معتدل است و آب مشروب و زراعتی آن از رودخانه ٔ قره آغاج و چشمه و قنات تأمین می شود. محصولاتش غلات و چغندر وحبوبات و میوه و لبنیات و شغل اهالی باغبانی و گله داری و قالی بافی و جمعیت آن در حدود نه هزار نفر است. از بیست و شش آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و مرکز دهستان قریه ٔ کوار و آبادیهای مهم آن عبارتند از: اکبرآباد، مظفری، نوروزان، تسوح. شوسه ٔ شیراز به فیروزآباد از این دهستان می گذرد و در ارتفاعات آن طوایف کره کانی بیگی از ایل قشقایی ییلاق می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و رجوع به معجم البلدان شود.

کوار. [ک َ] (اِخ) مرکز دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز است و 542 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

کوار. [ک َ] (اِخ) دهی از دهستان مهران رود است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و در حدود 122 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

کوار. [ک ُوْ وا] (اِخ) شهری است در سودان. (ابن البیطار ذیل کلمه ٔ بشمه). سرزمینی است از کشور سودان واقع در جنوب فزان، عقبهبن عامر آنجا را فتح کرد. (از معجم البلدان).

فرهنگ معین

کوار

(~.) (اِ.) سبزی خوردنی، تره.

فرهنگ عمید

کوار

سبد بزرگ برای حمل میوه، کندو، کباره،

حل جدول

کوار

سبد میوه

فارسی به انگلیسی

کوار

Panier, Pannier

گویش مازندرانی

کوار

تره

معادل ابجد

کوار

227

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری