معنی کوران - جدول یاب

معنی کوران

لغت نامه دهخدا

کوران

کوران. (فرانسوی، اِ) جریان هوا یا برق. (فرهنگ فارسی معین).
- کوران سیاست، جریان امور سیاسی. (فرهنگ فارسی معین).

کوران. (اِخ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صوما که در شهرستان ارومیه واقع است و 119 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

کوران. (اِخ) دهی از بخش زابلی که در شهرستان سراوان واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

کوران. (اِخ) از روستاهای اسفرایین است. (از معجم البلدان). رجوع به کورانی شود.

فرهنگ معین

کوران

جریان، بحبوحه، جریان هوا. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

کوران

جریان هوا،
(اسم) جریان،

حل جدول

کوران

طوفان

جریان باد

مترادف و متضاد زبان فارسی

کوران

جریان

فارسی به انگلیسی

کوران‌

Current, Stream

ترکی به فارسی

کوران

قرآن

فرهنگ فارسی هوشیار

کوران

جاری، رایج

معادل ابجد

کوران

277

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری