معنی کوشا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(ص فا.) جد و جهد کننده، ساعی.
فرهنگ عمید
کسی که در کارها جدوجهد میکند،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پرتلاش، جدی، درسخوان، ساعی، سختکوش، فعال، مجاهد، مجد،
(متضاد) تنبل، کاهل
فارسی به انگلیسی
Assiduous, Diligent, Industrious, Laborious, Painstaking, Patient, Sedulous, Studious, Trier
فارسی به عربی
دووب، مجتهد
نام های ایرانی
پسرانه، ساعی، تلاشگر
فرهنگ فارسی هوشیار
جاهد، جهد کننده در کار، کوشش نماینده
فارسی به ایتالیایی
studioso
معادل ابجد
327