معنی کوهی در غرب ایران

فارسی به عربی

غرب

غرب

لغت نامه دهخدا

غرب

غرب. [غ ُرْ رَ] (اِخ) نام کوهی به شام. (منتهی الارب). کوهی است در شام در دیار کلب، و در نزد آن چشمه ٔ آبی است موسوم به غربه. متنبی گوید:
عشیه شرقی الحدالی و غرب.
(از معجم البلدان).
|| ابوزید گوید غرب آبی است در نجد سپس در شریف از آبهای بنی نمیر. جران العود نمیری راست:
ایا کبداً کادت عشیه غرب
من الشوق اثر الظاعنین تصدع
عشیه ما فی امام بغرب
مقام، و لا فی من مضی متسرع.
لبید گوید:
فأی اوان ما تجئنی منیَّتی
بقصد من المعروف لااتعجب
فلست برکن من ابان وصاحه
ولا الخالدات من سواج و غرب
قضیت لبانات و سلیت حاجهً
و نفس الفتی رهن بغمزه مؤرب.
(از معجم البلدان).

غرب. [غ ُ] (ع اِ) ج ِ غُراب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

غرب. [غ ُ رُ] (ع ص، اِ) مسافر. (منتهی الارب) (آنندراج). || غریب. (غیاث اللغات) (اقرب الموارد). || نادر. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). || نهی غرب، جائی است. (منتهی الارب).

غرب. [غ ُ] (ع اِمص) دوری از جای و دیار خود. (منتهی الارب) (آنندراج). دوری از وطن. (المنجد). غربت.

غرب. [غ َ] (اِخ) نامی است که آن را به مغرب اقصی اطلاق کنند. (اعلام المنجد).

عربی به فارسی

غرب

باختر , غرب , مغرب , مغرب زمین , اروپا , باختری

فرهنگ فارسی آزاد

غرب

غَرْب، محل خورشید (مَغْرِب) -سمتِ مغرب- اقالیمی که در غرب ممالک شرقیّه قرار دارند- اصطلاحاً کشورهای اروپا و آمریکا (جمع:غُرُوْب)،

فرهنگ معین

غرب

(مص ل.) پنهان شدن، دور شدن، (اِ.) یکی از چهار جهت اصلی، جای فرو شدن آفتاب، باختر، سرزمین های واقع در غرب (اعم از اروپا آمریکا). [خوانش: (غَ) [ع.]]

معادل ابجد

کوهی در غرب ایران

1709

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری