معنی کوهی در همدان

حل جدول

لغت نامه دهخدا

همدان

همدان. [هََ] (اِخ) حی چهارم کهلان و ایشان فرزندان همدان بن مالک بن... کهلان اند که جای آنها در مشرق یمن بوده است و همدانیان از پیروان علی بن ابی طالب و شیعه بودند. (ترجمه به اختصار از صبح الاعشی ج 1 ص 328).

همدان. [هََ] (اِخ) دهی از بخش شهربابک شهرستان یزد که 137 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

همدان. [هََ م َ] (اِخ) دهی است از بخش خداآفرین شهرستان تبریز که 178 تن سکنه دارد. آب آن از رود ارس و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

همدان. [هََ م َ] (اِخ) یکی از پنج ناحیه ٔ پهله است. (ابن الندیم). راجع به همدان لازم است گفته شود: اول دفعه ای که اسم این محل در کتیبه ٔ تیگلات پالسر [= تیگلات پیلسر] اول در حدود 1100 ق. م. آمده است این پادشاه آسور اسم آن را امدانه ذکر کرده. درکتیبه های هخامنشی اسم این شهر را هگمتان نوشته اند ولی بعضی تصور می کنند که هنگمتان تلفظ می شده. هردوت اسم آن را اگباتان ضبط کرده است. بنابراین تاریخ شهر مزبور تا قرن یازدهم ق. م. صعود می کند و در میان شهرهای قدیم که اکنون هم ایستاده اند نظایر همدان نادر است و تاریخ بنای رم هم چنانکه معلوم است از اواسط قرن هشتم ق. م. بالا نمیرود. همدان در پای کوه الوند واقع و کوه مزبور از سنگ خاراست. مورخان ارمنی و اخیراً راولینسن انگلیسی عقیده داشتند که اگباتان ِ هردوت، همدان کنونی نیست و محل پایتخت قدیم ماد را باید در تخت سلیمان امروز، در 25فرسنگی دریاچه ٔ ارومیه از طرف جنوب شرقی، جستجو کرد. ولی دمرگان که حفریات شوش را اداره میکرد شخصاً تحقیقاتی به عمل آورده و ثابت کرده که اگباتان هردوت همان محل همدان امروزی است و از برآمدگی های زمین و تپه ها جاهای هفت قلعه قصر همدان را تشخیص داد. (از ایران باستان پیرنیا صص 178-179). شهرستان همدان یکی از شهرستانهای استان پنجم و از بزرگترین شهرستانهای ایران است. شمال آن حوزه ٔ شهرستانهای بیجار و زنجان، خاور شهرستان قزوین، جنوب خاوری شهرستان اراک و ساوه، جنوب تویسرکان و ملایر، و باختر آن شهرستانهای کرمانشاهان و سنندج است. هوای بخش های این شهرستان به نسبت پستی و بلندی متفاوت و در دره های الوند و دیگر نقاط مرتفع سردسیر است. همدان در دره ٔ وسیعی واقع شده که تقریباً تمام اطراف آن کوههای بلند قرار دارد و عظیم ترین آنها کوه معروف الوند ودیگر نقاط مرتفع سردسیر است. در دره های آن هزاران چشمه جاری است و همین چشمه ها سرچشمه ٔ اصلی رودخانه های قره چای و کرخه است. بلندترین قله ٔ الوند از دریای آزاد 3574 گز ارتفاع دارد و گردنه ٔ معروف اسدآباد که بر سر راه کرمانشاه و همدان است 2241 گز مرتفعتر از دریاست. در اطراف شهرستان و دامنه های کوهها رودخانه های سیلابی و فصلی بسیار است. تعدادی از رودهای کوچک در بخش مرکزی به هم می پیوندند و سیمینه رود را تشکیل میدهند و مهمترین آنها عبارتند از: قورچای، خاکو، دره مرادبیک، عباس آباد، وفرجین، سیمین، اسدآباد، همه کسی، دمق وایگده لو، درجزین، شهاب و خرم رود. از شهرستان همدان راه های شوسه ٔ اسفالته ای به قزوین و تهران و کرمانشاه و ملایر و راههای شوسه ٔ خاکی به سنندج و بیجارمیرود که تعدادی از بخش ها و دهستانها و قصبات همدان نیز در مسیر همین شوسه ها قرار دارند. بخش های مهم آن عبارتند از: سیمینه رود، کبودرآهنگ، اسدآباد و رزن. محصول عمده ٔ بخش ها در قسمتهای کوهستانی انواع میوه وسردرختی به خصوص سیب و گلابی و آلبالو و در دامنه ها انگور، غله، حبوب، صیفی، کتان و پنبه است. لبنیات متنوع نیز در اغلب بخشها به دست می آید. از جمله ٔ صادرات این شهرستان میوه، چوب، سیب زمینی، پیاز، لبنیات، ظروف زیبای سفالین، چرم و کتیراست و در دهات، زنان قالیچه و گلیم و کرباس می بافند. با تحقیقات ناقصی که انجام شده وجود معادن گرافیت، طلا، طلای سفید، آنتیمون، آهن و املاح معدنی در حومه ٔ این شهرستان به اثبات رسیده است. این شهر سه بار به ترتیب در حملات اسکندر، اعراب و مغول ویران و بازساخته شده است. طول جغرافیایی 48 درجه و 31 دقیقه ٔ شرق گرینویچ و عرض آن 34 درجه و48 دقیقه ٔ شمال استواست. در این شهر اکنون تعدادی آثار تاریخی کهن وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: مقبره ٔ استر و مردخای، مقبره ٔ باباطاهر عریان، گنبد علویان، آرامگاه بوعلی سینا که اخیراً ساختمان آن تجدید شده است، سنگ شیر [= شیرسنگی] که میگویند درزمان آبادی همدان قدیم بر دروازه ٔ شهر نصب شده بوده است، گنجنامه که در ده هزارگزی جنوب باختری همدان است و کتیبه ای است به خط میخی بر روی سنگ و فتوحات داریوش بر آن نوشته شده است و نیز برج معروفی به نام برج قربان در همدان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). همدان اکنون فرمانداری کل است و تابع مرکز استان کرمانشاهان نیست.


کوهی

کوهی. (ص نسبی) منسوب به کوه. (ناظم الاطباء). منسوب به کوه. جبلی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین). مقابل دشتی: بادام کوهی. بزکوهی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
برادرکه بُد مر تو را سی وهشت
پلنگان کوهی و شیران دشت.
فردوسی.
ز برگ گیاهان کوهی خورَد
چو ما را به مردم همی نشمرد.
فردوسی.
گر شیرخواره لاله ٔ سرخ است پس چرا
چون شیرخواره بلبل کوهی زند صفیر.
منوچهری.
و به نوبنجان نخجیر کوهی باشد بیش از اندازه. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 147). || مردمی را نیز گویند که در کوهستان می باشند. (برهان) (آنندراج). مردم کوهستانی. (ناظم الاطباء). مردمی که در کوهستان زندگی کنند. (فرهنگ فارسی معین): کوفج مردمانیند بر کوه کوفج و کوهیانند و ایشان هفت گروهند. (حدود العالم). و هم در این سال اسفهسالار محمدبن دشمن زار را علاءالدوله لقب نهادند پسر کاکو ابوالعباس دشمن زار خال سیده و ایشان کوهی بودند. (مجمل التواریخ و القصص ص 402). || (اِ) آلوی کوهی را گویند، و به عربی زعرورخوانند. (برهان) (آنندراج). زعرور و کوهیج. (ناظم الاطباء). این درخت را که زالزالک هم می نامند در جنوب خراسان هنوز هم به صورت گُهِج تلفظ می کنند. و رجوع به کوهیج شود. || قوهی، و آن نام پارچه و جامه ای است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


فاضل همدان

فاضل همدان. [ض ِ ل ِ هََ م َ] (اِخ) رجوع به بدیعالزمان همدانی شود.


همدان گشسب

همدان گشسب. [هََ گ ُ ش َ] (اِخ) از سران سپاه بهرام چوبینه در جنگ با ساوه شاه خاقان ترکستان:
به پیش اندرون بود همدان گشسب
که در نی زدی آتش از نعل اسب.
فردوسی.


قاضی همدان

قاضی همدان. [ی ِ هََ م َ] (اِخ) قاسم بن حکیم بن کثیر. رجوع به قاسم عرنی شود.


اعشی همدان

اعشی همدان. [اَ شا هََ] (اِخ) از شعرای عرب موسوم به عبدالرحمان عبداﷲبن حارث همدانی است. رجوع به این کلمه و عقدالفرید ج 2 ص 13 و ج 3 ص 340 شود:
یکی چون بشر بن حازم دوم چون عمروبو یحیی
سیم چون اعشی همدان، چهارم نهشل قری.
منوچهری.

واژه پیشنهادی

گویش مازندرانی

کوهی میچکا

گنجشک کوهی

معادل ابجد

کوهی در همدان

345

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری