معنی کوچکترین واحد نظامی
حل جدول
جوخه
واحد نظامی
یگان
تیپ
هنگ
کوچکترین واحد دیجیتالی
بایت
واحد نظامی پروازی
هوابرد
کوچکترین
خردین
کوچکترین واحد بدن موجودات
یاخته
کوچکترین واحد حافظه کامپیوتر
بیت
لغت نامه دهخدا
واحد نظامی. [ح ِ دِ ن ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) واحد ارتشی. رجوع به واحد ارتشی شود.
کوچکترین
کوچکترین. [چ َ / چ ِ ت َ] (ص عالی) خردترین و کهترین. (ناظم الاطباء). خردترین. صغیرترین. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوچک شود. || کم وسعت ترین و کم حجم ترین. || اندکترین: کوچکترین اطلاعی به دست نیاوردم. || کم سن ترین. (فرهنگ فارسی معین).
واژه پیشنهادی
اطلاعات عمومی
سلول
معادل ابجد
1729