معنی کوچک شدن
لغت نامه دهخدا
کوچک شدن. [چ َ / چ ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) خرد شدن. || کم وسعت و کم حجم شدن. || کم وسعت و کم حجم شدن. || اندک گشتن. || موردتوهین قرار گرفتن. خفیف شدن. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
کوتاه و تنگ شدن، حقیر شدن. [خوانش: (~. شُ دَ) (مص ل.)]
حل جدول
صغر
فارسی به انگلیسی
Draw
فارسی به عربی
انکمش
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) خرد شدن، کم وسعت و کم حجم شدن، اندک گشتن، مورد توهین قرار گرفتن. خفیف شدن.
معادل ابجد
403