معنی کوچک کردن
لغت نامه دهخدا
کوچک کردن. [چ َ / چ ِ ک َ دی دَ] (مص مرکب) خرد کردن.تصغیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوچک و کوچک شدن شود. || مورد توهین و تحقیر قرار دادن. خفیف و حقیر کردن. رجوع به کوچک شدن شود.
حل جدول
تصغیر
فارسی به انگلیسی
Abase, Disparage
فارسی به عربی
خفف، غرامه، منحط
فارسی به آلمانی
Erniedrigt, Fein, Geldstrafe (f), Genau, Kriechend, Strafe (f), Strafgebühr (f), Unterw.rfig, Unterwu.rfig, Vera.chtlich [adjective], Verworfen
معادل ابجد
323