معنی کپسولی برای درمان عفونت
حل جدول
واژه پیشنهادی
داکسی سایکلین
پمادی برای درمان عفونت های چشم
تتراسیکلین
تتراسایکلین
نوعی کپسول برای درمان عفونت های باکتریایی
سفالکسین
آمپی سیلین
نوعی پیماد برای درمان عفونت هایمختلف پوست
موپیروسین
لغت نامه دهخدا
عفونت. [ع ُ ن َ] (ع اِمص) عفونه.بدبوئی. گنده بوئی. تعفن. گندیدگی. (ناظم الاطباء). بدبوئی و گنده شدن چیزی. (غیاث اللغات). پارسی عفونت پوسیدن است یعنی رطوبتی تباه شده و از حال خویش بگردیده. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). بویناکی. دفر. تعفن. نتن.گندگی. گندائی: و لشکرهای ما به عفونت این هوا مستأذی شوند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 114). || در اصطلاح پزشکی، گندیدگی و آلودگی و چرکینی زخمها و ورمها و دیگر ضایعات اندامهای داخلی و یا خارجی بدن، و آن بر اثر تهاجم و غلبه ٔ میکربهای مختلف در انساج مختلف حاصل می شود. (فرهنگ فارسی معین).
- رفع عفونت کردن، ضدعفونی کردن. (فرهنگ فارسی معین).
فارسی به عربی
عدوی
فرهنگ فارسی هوشیار
بدبوئی، گندیدگی، تعفن
فرهنگ معین
(مص ل.) فاسد شدن، بد طعم و بو شدن، (اِمص.) بدبویی، گندیدگی. [خوانش: (عَ فْ وْ) [ع.]]
فرهنگ عمید
(پزشکی) رشد و تکثیر میکروب در بافتهای بدن که با علائمی مانند تب همراه است،
تعفن، گندیدگی، بدبویی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدبویی، بویبد، تعفن، چرک، فساد، گندیدگی
فارسی به ایتالیایی
infezione
معادل ابجد
1242