معنی کپیدن

لغت نامه دهخدا

کپیدن

کپیدن. [ک َ دَ] (مص) (کلمه ٔ آهرمنی) خفتن. خوابیدن. تمرگیدن. (یادداشت مؤلف). در حالت نشسته به روی افتاده خوابیدن. (ناظم الاطباء). || برداشتن. برگرفتن. (یادداشت مؤلف). || بمعنی ربودن باشد. (برهان) (از آنندراج). ربودن. دزدیدن. گرفتن. (ناظم الاطباء). قاپیدن. (یادداشت مؤلف):
در خون جگر بسی تپیدم
تا بوسه ای از لبش کپیدم.
عنصری (از فرهنگ جهانگیری).
رجوع به قاپیدن شود. || بکارت گرفتن. (ناظم الاطباء).


کپه گذاشتن

کپه گذاشتن. [ک َ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ] (مص مرکب) در تداول عوام تعبیری است از خوابیدن با قصد دشنام و توهین به هنگام اوقات تلخی. (از فرهنگ فارسی معین). کَپَه کردن. کپیدن. رجوع به کپه کردن و کپیدن شود.


آهرمنی

آهرمنی. [هَِ م َ] (ص نسبی) منسوب به آهرمن.
- کلمات آهرمنی، کلمات زشت و نیز آن کلمات که بجای کلمه های خوب آرند بقصد ایذاء و تخفیف و اهانت، مانند درائیدن و لاییدن به معنی گفتن.ترکیدن، بجای زادن. تمرگیدن، بجای نشستن یا خفتن. کپیدن و کپه ٔ مرگش را گذاشتن، بجای خفتن. کوته کردن، بجای زائیدن بسیار. گوربگور افتادن، بجای مردن. عر زدن، بجای گریه کردن. گورش را گم کردن، بجای رفتن. کوفت یا زهرمار کردن، بجای خوردن. جان بکن، بجای بده. گم شو، بجای برو. خفه شو، بجای مگوی و ساکت شو. خبر مرگت بیاید، بجای چرا دیر آمدی یا چرا دیر آیی.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ عمید

کپیدن

[عامیانه] خوابیدن، خفتن،
(مصدر متعدی) [قدیمی] ربودن،

فرهنگ فارسی هوشیار

کپیدن

خوابیدن، خفتن


قاپ زد ن

ترکی از پارسی کپیدن در خون جگر بسی تپیدم تا بوسه ای از لبش کپیدم (عنصری)


قاپ

ترکی بنگرید به قاب ترکی ترکی از پارسی کپیدن در خون جگر بسی تپیدم تا بوسه ای از لبش کپیدم (عنصری)

فرهنگ عوامانه

کپیدن

کپه گذاشتن است.

فرهنگ معین

کپیدن

خفتن، خوابیدن، ربودن، دزدیدن. [خوانش: (کَ دَ) (مص ل.)]

حل جدول

کپیدن

کپه گذاشتن.

کپه گذاشتن


کپه گذاشتن

کپیدن


کپه گذاشتن.

کپیدن


خوابیدن

کپیدن

معادل ابجد

کپیدن

86

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری