معنی کیت وینسلت
حل جدول
برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن در سال 2008 میلادی
داوید کروس، کیت وینسلت
بازیگر فیلم کتاب خوان
داوید کروس ، کیت وینسلت
بازیگر فیلم کتاب خوان
فیلمی با بازی کیت وینسلت
جاده انقلابی
قلم پرها
قلم پرها، موجودات آسمانی، احساس و حساسیت، هملت، تایتانیک، مو فرفری زشت، دود مقدس، معما، اریس، شیرجه، درجستجوی نورلند، عشق و سیگار، بچه های کوچک، تمام مردان شاه، تعطیلات، جاده انقلابی، کتابخوان، کشتار
قلم پرها، موجودات آسمانی، احساس و حساسیت، هملت، تایتانیک، مو فرفری زشت، دود مقدس، معما، اریس، شیرجه، در جستجوی نورلند، عشق و سیگار، بچه های کوچک، تمام مردان شاه، تعطیلات، جاده انقلابی، کتابخوان، کشتار
کیت
صفحه مدار الکترونیکی
مدار ساده الکتریکی
لغت نامه دهخدا
کیت. [ک َ ت َ / ت ِ] (ع اِ) چنین. (ناظم الاطباء). رجوع به «کیت و کیت » شود.
کیت. (ادات استفهام + ضمیر) («کی »، ادات استفهام + «ت »، ضمیر متصل مفعولی و اضافی) کی تو را. چه کس تو را:
ور بگیری کیت جستجو کند
نقش با نقاش چون نیرو کند؟
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 159).
کیت. (اِ) کبت و زنبور عسل. || (ق) به معنی چند و چه اندازه و چه قدر و از چه جنس. || (ص) آشفته و سرگشته و حیران. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس).
کیت. [ک َی ْ ی ِ] (ع ص) زیرک. ج، اکیات. (منتهی الارب) (آنندراج). زیرک و هوشیار و باوقوف. ج، اکیات. (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد آمده: اکیات، اکیاس و آن جمعکَیِّس است نه کیس [کی] و «تا» مبدل از «س » است.
کیت و کیت
کیت و کیت. [ک َ ت َ وَ ک َ ت َ / ک َ ت ِ وَک َ ت ِ] (ع اِ مرکب) چنین و چنان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چنین و چنان: و کان من الامر کیت و کیت، بود آن چنین و چنان. (ناظم الاطباء).
گویش مازندرانی
از توابع اشکور واقع در منطقه ی تنکابن
معادل ابجد
986