معنی گازی بیرنگ و تندبو
حل جدول
آمونیاک
مایعی بیرنگ و تندبو
تیزاب
گازی بیرنگ و بیبو
آرگون
گازی بیرنگ و آتشزا
اتیلن
گازی قلیایی و بیرنگ
آمونیاک
گازی بیرنگ و خفه کننده
بوتان
گازی بیرنگ و بابوی زننده
اتیلن
عنصر گازی بیرنگ و بو
هلیوم
گازی بیرنگ با بوی تند
آمونیاک
لغت نامه دهخدا
گازی. (اِ) نام گلی است خوشبوی که بهندی گیوره گویند. (برهان). صحیح کازی است (به کاف تازی و ذال معجمه) بمعنی گل گیوره و عربی است، مگر آنکه گوئیم به زای و کاف فارسی است و به ذال معجمه و کاف تازی معرب آن است. (رشیدی از برهان قاطع چ معین). و رجوع به کاذی شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
ساده، بدونرنگ،
(متضاد) رنگی، ملون
گویش مازندرانی
قسمت انتهایی خیار، بیماری عصبی و کج شدن موقتی چانه که در...
نوعی پشه ی بزرگ، ورم و آماس قسمتی از صورت و کشاله ی ران
ترکی به فارسی
غازی
فارسی به عربی
غازی
معادل ابجد
788