معنی گاز بی رنگ و آتش زا
لغت نامه دهخدا
آتش زا. [ت َ] (نف مرکب) که آتش تولید کند.
آتش رنگ
آتش رنگ. [ت َ رَ] (ص مرکب) سخت سرخ:
هست یکدانه لعل آتش رنگ
بهتراز صدهزار خرمن سنگ.
مکتبی.
- آب آتش رنگ، مجازاً، شراب:
برحذر باش زآب آتش رنگ
که تفش اژدها است، تاب نهنگ.
اوحدی.
زا
زا. (اِمص) در تداول بمعنی زایش.
- سر زا رفتن، مردن زن گاه بارنهادن.
|| (نف) مخفف زاینده. افزاینده: سخت زا.
- نازا، عقیم. ماده ای که بچه نیاورد.
|| (ن مف) مخفف زاییده.
- تازه زا، تازه زائیده.مولودی که تازه به دنیا آمده.
زند و زا
زند و زا. [زِ دُ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) در تداول زه و زا کردن. زائیدن. و با کردن صرف شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زند و زا کردن، توالد و تناسل کردن. (یادداشت ایضاً).
حل جدول
اتیلن
گازی بی رنگ و آتش زا
اتیلن
به رنگ آتش
آتش فام
مواد آتش زا
ناریه
بمب آتش زا
ناپالم
چوب آتش زا
کبریت ، هیزم
فرهنگ عمید
واژه پیشنهادی
نارنجی
معادل ابجد
1025