معنی گاز بی رنگ و آتش زا

لغت نامه دهخدا

آتش زا

آتش زا. [ت َ] (نف مرکب) که آتش تولید کند.


آتش رنگ

آتش رنگ. [ت َ رَ] (ص مرکب) سخت سرخ:
هست یکدانه لعل آتش رنگ
بهتراز صدهزار خرمن سنگ.
مکتبی.
- آب آتش رنگ، مجازاً، شراب:
برحذر باش زآب آتش رنگ
که تفش اژدها است، تاب نهنگ.
اوحدی.


زا

زا. (اِمص) در تداول بمعنی زایش.
- سر زا رفتن، مردن زن گاه بارنهادن.
|| (نف) مخفف زاینده. افزاینده: سخت زا.
- نازا، عقیم. ماده ای که بچه نیاورد.
|| (ن مف) مخفف زاییده.
- تازه زا، تازه زائیده.مولودی که تازه به دنیا آمده.


زند و زا

زند و زا. [زِ دُ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) در تداول زه و زا کردن. زائیدن. و با کردن صرف شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زند و زا کردن، توالد و تناسل کردن. (یادداشت ایضاً).

فرهنگ عمید

آتش زا

زایندۀ آتش، آنچه آتش از آن تولید شود،
[مجاز] مؤثر،


آتش رنگ

قرمزرنگ: تو دهیّ و تو آری از دل سنگ / آتش لعل و لعل آتش‌رنگ (نظامی۴: ۵۳۸)،

فرهنگ فارسی هوشیار

آتش زا

(اسم) آنچه که از آن آتش پدید آید زاینده آتش.


آتش رنگ

سخت سرخ، به رنگ سرخ

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

گاز بی رنگ و آتش زا

1025

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری