معنی گربه رقصاندن
لغت نامه دهخدا
گربه رقصاندن. [گ ُ ب َ / ب ِ رَ دَ] (مص مرکب) در کارها مانع بوجود آوردن. کاری را به تأخیر انداختن. تعلل و امروز و فردا کردن در ادای حقی. تعلل و مماطله در ادای حقی با دلیل های سست. گربه رقصانی. گربه رقصانی کردن.
فرهنگ معین
(~. رَ دَ) (مص ل.) (عا.) در انجام کار خلل وارد کردن و آن را به تأخیر انداختن.
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
گربه وشتانی بهانه تراشی (مصدر) مانع ایجاد کردن: گربه می رقصانی از جفت و کلک آخر ای مومن خ چه شد حق نمک ک (اشرف الدین حسینی نسیم شمال)، کاری را بتاخیر انداختن تعلل کردن مماطله کردن.
معادل ابجد
722