معنی گردش کردن

لغت نامه دهخدا

گردش کردن

گردش کردن. [گ َ دِ ک َ دَ] (مص مرکب) تفریح کردن. تفرج کردن. رجوع به گردش شود.

حل جدول

فارسی به انگلیسی

گردش‌ کردن‌

Ramble, Tour, Walk

فارسی به ترکی

گردش کردن‬

gezmak, dolaşmak

فارسی به عربی

گردش کردن

سفره، مشی، نزهه

فرهنگ فارسی هوشیار

گردش کردن

(مصدر) بگشت رفتن تفریح کردن.

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

گردش کردن

Gang (m), Gehen, Laufen, Spazieren, Spazierengehen, Spaziergang (m)

معادل ابجد

گردش کردن

798

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری