معنی گردن برافراشتن

لغت نامه دهخدا

گردن برافراشتن

گردن برافراشتن. [گ َ دَ ب َ اَ ت َ] (مص مرکب) طغیان کردن: اهل جمله ٔ آن ولایات گردن برافراشته تا نام ما بر آن نشیند و به ضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیهقی).

حل جدول

گردن برافراشتن

کنایه از طغیان کردن

مثل طغیان کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

گردن برافراشتن

(مصدر) عاصی شدن طغیان کردن: اهل جمله آن ولایات گردن برافراشته تا نام ما برآن نشیند و بضبط ما آراسته گردد

معادل ابجد

گردن برافراشتن

1508

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری