معنی گردوخاک

حل جدول

گردوخاک

غبار


گردباد

گردوخاک

انگلیسی به فارسی

swab

گردوخاک گرفتن

مترادف و متضاد زبان فارسی

غبار

خاک، گردوخاک، گرد


آوار

خرابه، دیوار، گردوخاک، خراب، ویران، آواره، دربدر، چپاول، غارت، بی‌نظمی، تباهی، هرج‌ومرج، غبار، گردوخاک، آزار، رنج، گزند

فرهنگ عمید

گردروبی

روفتن گردوخاک، غبارروبی،


گردروب

گردروبنده،
آن‌که گردوخاک را از جایی بروبد،


خاک پاش

آن‌که یا آنچه گردوخاک به هوا می‌پراکند،
[مجاز] مردم‌آزار،


رفت

رُفتن
* رفت‌وروب: جاروب کردن و پاک کردن جایی از گردوخاک،


رفتن

جاروب کردن و پاک کردن جایی از گردوخاک،
[قدیمی] پاک کردن،


ماهوت پاک کن

ابزاری برس‌مانند که با آن گردوخاک لباس و کلاه را پاک می‌کنند، برس،


جاروبرقی

جارویی که با نیروی برق کار می‌کند و گردوخاک را به درون خود می‌کشد،


گرد

ذرات ریز خاک که به‌ هوا برود، غبار،
خاک نرم که بر روی چیزی قرار گرفته باشد، غبار،
خاک،
[قدیمی] زمین،
[قدیمی، مجاز] قبر،
[قدیمی، مجاز] فایده،
[قدیمی، مجاز] رد، اثر،
[قدیمی، مجاز] غم،
* گرد انگیختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] به‌سبب حرکت تند و شدید، گردوخاک برپا کردن، گردوغبار بر هوا کردن،
* گرد برآوردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = * گرد انگیختن
* گرد برانگیختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = * گرد انگیختن
* گرد کردن: (مصدر متعدی) گردوخاک برپا کردن، برانگیختن گردوغبار،
* گردوخاک کردن: (مصدر لازم) گردوغبار برپا کردن، گرد برانگیختن،

سوئدی به فارسی

svabb

جاروب، اسفنج زمین شویی، لوله پاک کن، سنبه جراحی، گردوخاک گرفتن، زدودن، پیچیدن، تاب خوردن، سنبه زدن، باکهنه اب چیزی را کشیدن، پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره،


svabb-skura-skrubba

جاروب، اسفنج زمین شویی، لوله پاک کن، سنبه جراحی، گردوخاک گرفتن، زدودن، پیچیدن، تاب خوردن، سنبه زدن، باکهنه اب چیزی را کشیدن، پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره،

معادل ابجد

گردوخاک

851

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری