معنی گردیده

لغت نامه دهخدا

گردیده

گردیده. [گ َ دی دَ / دِ] (ن مف) گشته. رجوع به معانی گردیدن شود.


اجل گردیده

اجل گردیده. [اَ ج َ گ َ دی دَ / دِ] (ن مف مرکب) اجل گشته. اجل رسیده:
ملک از گفته ٔ دلبر خجل شد
اجل گردیده تقصیرش بحل شد.
زلالی.

فرهنگ فارسی هوشیار

گردیده

(اسم) گشته


اجل گردیده

(صفت) اجل گشته اجل رسیده


گردیدگی

گردیده بودن.


متخصص

خاص گردیده


راندگی

دور گردیده بودن

فرهنگ عمید

گردیده حال

آن‌که حالش دگرگون شده باشد،

فرهنگ فارسی آزاد

مضبوط

مَضبُوط، ضبط شده، حفظ گردیده، تصحیح گردیده (کتاب)، مُتقَن گردیده،


معاتب

مُعاتَب- سرزنش گردیده، عتاب شده، ملامت گردیده


مفصول

مَفصُول، جدا شده، متمایز گردیده، فصل شده، قطع گردیده،


مشبه

مُشَبَّه، شبیه (گردیده)، مثل و مانند (شده)، مغشوش و در هم (گردیده)،

معادل ابجد

گردیده

243

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری