معنی گرد نشستن
لغت نامه دهخدا
گرد نشستن. [گ ِ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب) چهارزانو نشستن: ملوک را نشاید که کاغذ بر سر زانو گیرند و دبیروار نشینند تا چیزی نویسند، بلکه ایشان را گرد باید نشست و کاغذ معلق باید داشت. (نوروزنامه).
گرد نشستن. [گ َ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب) گردآلود شدن. چرکین شدن. || مجازاً نقصان یافتن. زیان رسیدن:
گر جمله ٔ کائنات کافر گردند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد.
خواجه عبداﷲ انصاری.
خاک نعلین تو ای دوست غبارم شد
تا بر آن دامن عصمت ننشیندگردم.
سعدی (خواتیم).
گفت در راه دوست خاک مباش
نه که بر دامنش نشیند گرد.
سعدی (بدایع).
حل جدول
قنبرک
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) غبار آلود شدن: گردننشیند بطرف دامن آزادگان گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را. (عالم آرا)، چرکین شدن، نقصان یافتن زیان رسیدن: گر جمله کائنات کافر گردند بردامن کبر یاش ننشیند گرد. (عبدالله انصاری)
معادل ابجد
1084