معنی گرز
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(گُ) [په.] (اِ.) عمود آهنین، کوپال.
فرهنگ عمید
از آلات جنگ که در قدیم به کار میرفته و از چوب و آهن ساخته میشده و سر آن بیضیشکل یا گلولهمانند بوده و آن را بر سر دشمن میزدند، دبوس، کوپال،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
چماق، عمود، کوپال، گرزه
فارسی به انگلیسی
Bludgeon, Mace, Staff, Wand
فارسی به عربی
اضرب، صولجان، مطرقه، نادی
گویش مازندرانی
گرز، نوعی علف، متعلق به ارتفاعات البرز، با ارتفاع یک متر...
گاز، فشردن چیزی بین دندان ها، دندان های نیش سگ و گرگ و گربه...
هویج
فرهنگ فارسی هوشیار
نوعی آلات جنگ که در قدیم بکار میرفته و از چوب و آهن ساخته میشده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آنرا بر سر دشمن میزدند
فارسی به آلمانی
Keule (f), Klub (m), Knüppel (m), Schläger (m), Schlagholz (n), Stab [noun], Zauberstab
معادل ابجد
227