معنی گرزن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(گَ زَ) (اِ.) تاج، تاج مرصع. گرزین هم گفته شده.
فرهنگ عمید
تاج مرصع که در قدیم روی تخت بالای سر پادشاهان میآویختهاند، تاج،
طرز قرار گرفتن گلها بر روی شاخهها، مانند گل گاوزبان،
حل جدول
تاج مرصع
نام های ایرانی
پسرانه، تاجی که شاهان بر سر می گذاشتند
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) تاج و نیم تاجی که از دیبا می بافتند بزر و گوهر مغرق کرده و آنرا بر بالای سر شاه می آویختند: آنکه اهل درزن باشد نه سزای گرزن باشد، گل آذینی است محدود که ساقه گل دهنده (پایه گل) آن بپایه گل فرعی بعدی منتهی میشود. این پایه های گل دار از طرفی رشد و نمو انتهایی ساقه را محدود میسازند و از طرفی در تولید انشعابات فرعی آن موثرند. اگر انشعابات پایه ماقبل انجام شود گرزن را یکسویه و اگر از دو جانب باشد آنرا دو سویه گویند. گاهی انشعابات گلهای بعدی بتناوب از طرفین پایه های ماقبل انجام میشود و در این صورت گرزن را مارپیچی نامند.
معادل ابجد
277