معنی گرگان

لغت نامه دهخدا

گرگان

گرگان. [گ ُ] (اِ) دشت و بیابان. (برهان).

گرگان. [گ ُ] (اِخ) از رستاق فراهان. (تاریخ قم ص 119).

گرگان. [گ ُ] (اِخ) از رستاق ساوه و جزستان. (تاریخ قم ص 116).

گرگان. [گ ُ] (اِخ) از طسوج و ناحیه ٔ رود آبان است. (تاریخ قم ص 113).

گرگان. [گ ُ] (اِخ) نام قصبه ای کنار راه ملایر به همدان میان مهرآباد و پیرمستان، واقع در 13000گزی ملایر و دارای پستخانه است.

گرگان. [گ ُ] (اِخ) مزرعه ای است از دهستان پشت بسطام قلعه نو شهرستان شاهرود، واقع در 17 هزارگزی جنوب خاوری قلعه نو. دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).

گرگان. [گ ُ] (اِخ) پهلوی آن ورکان = هیرکانیا. رک: مارکوارت. شهرستانها ص 12 ح 17: اونوالا 92. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). نام شهری است در دارالملک استرآباد، معرب آن جرجان است. (برهان). گرگان به اطلاق عام شامل ایالت استراباد است که از شمال به بحر خزر و از شرق به خراسان و از مغرب به طبرستان میکشد. (معجم البلدان از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). شهری است که در دارالملک استراباد بود و گرگین میلاد ساخته و معنی ترکیبی گرگان آن گرگ که آن گرگ به کسر نون مفهوم آن است و معرب آن جرجان است. یکی از فصحا گفته:
ز تیغ شیرشکارت هنوز تاگرگان
بسان پیرهن یوسف است خون آلود.
هدایت گفته:
چو گرگ یوسف در من فتاده این گرگان
گناهم اینکه نه زین خطه ام ز گرگانم.
اکنون گرگان نمانده و استرآباد شهری در حوالی رود گرگان آباد است که گویند محل استران گرگین بوده است. (آنندراج). شهری است به دیلمان، مر او را ناحیتی بزرگ است و سوادی خرم و کشت و برز بسیار و نعمت فراخ و سرحد میان دیلمان و خراسان و مردمانی اند درشت صورت و جنگی و پاک جامه و بامروت و میهمان دار و این شهر بدو نیم است: شهرستان است و بکرآباد و رود هرند کزطوس برود بمیان این هر دو نیمه بگذرد و مستقر پادشاه طبرستان است و از وی جامه ٔ ابریشم سیاه خیزد و وقایه و دیبا و قزین. (حدود العالم چ تهران ص 84). شهرستان گرگان یکی از شهرستانهای استان دوم کشور، حدود و مشخصات آن به شرح زیر است: حدود: از طرف شمال به شهرستان گنبد قابوس، از جنوب خطالرأس سلسله ٔ جبال البرز، از خاور دهستان مزدین از بخش میامی و شهرستان بجنورد، از باختر بخش بهشهر و چهاردانگه از شهرستان ساری.
موقعیت طبیعی شهرستان: شهرستان گرگان را میتوان در دو قسمت تشریح نمود. اول قسمت کوهستانی، دوم قسمت دامنه ودشت:
آ - قسمت کوهستانی، سلسله جبال البرز در جنوب شهرستان واقع در این قسمت جهت آن تقریباً خاور باختری است و خطالرأس سلسله ٔ مذکور حد طبیعی بین این شهرستان و شهرستان شاهرود است. ابتدای کوهستان و نقاط کمتر از هزار متر ارتفاع دارای هوای معتدل و مرطوب و جنگل است. از هزار متر به بالا به تدریج از انبوه جنگل و رطوبت هوا کاسته شده قلل ارتفاعات عاری از جنگل وبهترین مراتع تابستانی گوسفندداران شهرستان محسوب میگردد. مرتفعترین قلل کوههای شهرستان موسوم به شاه کوه در جنوب گرگان به ارتفاع 3767 متر و قلعه ٔ شاه در خاور تاش به ارتفاع 3910 و قله کوه ابر واقع در جنوب بخش کتول به ارتفاع 2875 متر و قله واقع در جنوب باختری خوش ییلاق 2802 متر است. رودهای کوتاه و کوهستانی متعددی از قلل سلسله جنوبی سرچشمه گرفته در دشت گرگان برخی به رودخانه ٔ گرگان و برخی به رودخانه ٔ قره سو منتهی میشوند که بترتیب از خاور عبارتند از:
1- رودخانه ٔ اوغان: سرچشمه ٔ ارتفاعات شمالی نردین و ارتفاعات دانیال است که پس از پیوستن با رودهای کوچک فارسیان فرنک در اراضی بایر گامشلی به رودخانه ٔ گرگان ملحق میشود. 2- رودخانه ٔ خرخر: سرچشمه ٔ ارتفاعات دوزین بوده پس از مشروب نمودن برخی از قراء مینودشت در اراضی ساری به رودخانه ٔ گرگان میریزد. از این رود نهری به شهر گنبد قابوس منشعب شده است. 3- رودخانه ٔ حاجی لر: از اتصال دو رودخانه ٔ چهل چای و نرم آب که از کوههای قلعه قافه و مارکوه سرچشمه گرفته در جنوب قصبه ٔ مینودشت یکی شده پس از مشروب نمودن برخی از قراء جلگه ٔ مینودشت در خرابه های جرجان به رودخانه ٔ گرگان میریزد. 4- رودخانه ٔ نوده رود: سرچشمه ٔ ارتفاعات خوش ییلاق بوده پس از مشروب نمودن برخی از قراء دهستان فندرسک در اراضی خوجم لی به رودخانه ٔگرگان متصل میشود. 5- رودخانه ٔ قره سو: سرچشمه ٔ آن از کوه قلعه ماران و ارتفاعات النگ بوده قسمتی از قراء دره ٔ رامیان را مشروب و در شمال بخش رامیان به طرف باختر منحرف از شمال دهستان کتول و بخش مرکزی دهستانهای سدن رستاق، استراباد رستاق، کردکوی گذشته بین بندرشاه و بندرگز به خلیج گرگان منتهی میشود. 6- رودخانه ٔ زرین گل: سرچشمه ٔ دره های شمالی کوه ابر است و پس از مشروب نمودن برخی از قراء علی آباد کتول به رودخانه قره سو متصل میشود. 7- رودخانه ٔ کفشگیری: سرچشمه ارتفاعات سیاه مرزکوه بوده در حدود محمدآباد از کوهستان خارج قراء فاضل آباد و گلستان را مشروب، فاضل آب آن بقره سو منتهی میشود. 8- رودهای کوچک دیگر به نام مایان زیلان، جزولی، خاصه رود، نوچمن شوریان چقر، زواردشت، شیرداربن، بالاجاده که عموماً از کوههای جنوبی سرچشمه گرفته پس از مشروب نمودن برخی از قراء به رودخانه ٔ قره سو منتهی میشوند. محصول عمده ٔ قراء کوهستانی غلات لبنیات و ابریشم است. و اکثر مردان در زمستان برای کارگری به قسمت دشت آمده تابستان مراجعت مینمایند.
ب - قسمت دامنه و دشت: قسمت دامنه و دشت شهرستان گرگان بین آخرین قسمت ارتفاعات و رودخانه های قره سو و گرگان واقع حاصلخیزترین قسمت شهرستان محسوب می شود، مخصوصاً برای کشت غلات، برنج و توتون و سیگار بسیار مساعد است و قسمت عمده ٔ قراء مهم شهرستان در این منطقه واقع شده است. هوای آن منطقه معتدل و مرطوب میباشد. محصول برنج این قسمت از آب رودهای مذکوره ٔ بالا تأمین میشود. غلات و توتون سیگار بطور دیم بعمل می آید.
خلیج: خلیج گرگان در شمال بخش بندرگز به طول 65 و عرض 8 الی 12 هزار گزو عمق آن 2 الی 5 متر واقع و بوسیله ٔ تنگه ای بین شبه جزیره آشوراده و ساحل خواجه نفس به دریای مازندران متصل میشود. راه: از شهر گرگان سه راه شوسه بشرح زیرمنشعب میشود:
راه شوسه ٔ شمالی به طول 19 هزار گز به پهلوی دژ است. راه خاوری بطول 76 هزار گز به شاه پسند و از این نقطه بطول 18 هزار گز به گنبد قابوس و بطول 126 هزار گز ازطریق گردنه ٔ خوش ییلاق به شاهرود منتهی میشود. در 4 هزارگزی شاه پسند راه فرعی بطول 6 هزار گز به قصبه رامیان و از گنبد قابوس به طول 18 هزار گز به قصبه مینودشت وجود دارد. از باختر شهر گرگان بطول 87 هزار گزاز طریق کردکوی به بهشهر و نقاط دیگر مازندران منتهی و از این راه در 14 هزارگزی گرگان بطول 12 هزار گزبه بندرشاه متصل میشود. و به اکثر قراء مهم از شوسه های بالا راه فرعی منشعب میگردد.
سازمان شهرستان: بخشهای تابعه شهرستان گرگان بشرح زیر است:
شهر گرگان 1 آبادی 25000 تن
بخش مرکزی 98 " 33500 "
« کردکوی 19 « 20000 «
« بندر گز 19 « 20700 «
« کتول 39 « 14500 «
« رامان 64 « 14000 «
« مینودشت 87 « 18500 «
« بندرشاه 5 « 9000 «
بنابر آمار فوق، شهرستان گرگان از 323 آبادی تشکیل شده جمعیت آن در حدود 155200 تن است. زبان مادری سکنه ٔ شهرستان به استثنای برخی از قراء رامیان و مینودشت و بندر شاه فارسی و مذهب عموم مسلمانان اثنی عشری است. شهر گرگان مرکز شهرستان و نام قدیم آن استراباد بوده است. این شهر در دامنه ٔ سلسله جبال البرز در 138 هزارگزی خاور ساری واقع و مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است:
طول 54 درجه و 26 دقیقه و30 ثانیه و عرض 36 درجه و 49 دقیقه. اختلاف ساعت آن با تهران 12 دقیقه است وقتی تهران ساعت 12 باشد گرگان ساعت 12 و دوازده دقیقه است. از فلکه مرکزی شهر چهار خیابان تقریباً در چهار جهت اصلی منشعب میگردد. خیابان شمالی که به جاده ٔ پهلوی دژ منتهی میشود به خیابان پهلوی دژ و خیابان خاور و باختری که به راه گنبد قابوس و بندر گز منتهی میشود به خیابان پهلوی و خیابان جنوبی خیابان کاخ نامیده میشود. کلیه ادارات دولتی شهرستان و قسمت عمده ٔ مغازه و دکاکین شهر در طول این چهار راه خیابان واقع شده است. آب شهر از رودخانه ٔ خاصه رود گرفته شده که پس از به کار انداختن چندین آسیاب در جنوب وارد خیابان و سربازخانه میشود. آب آن گل آلود و به املاح مختلفه آلوده است و قابل شرب نیست. آب آشامیدنی اهالی از قنوات سرخواجه و سرچشمه تأمین میشود که بوسیله ٔ مجرای زیرزمینی به نقاط مختلف منتقل و بوسیله ٔ بشکه حمل میگردد. ساختمانهای جدید شهر تقریباً همان بناهای طرفین خیابان ها است. در 17 فروردین 1323 شهر گرگان دچار زلزله ٔ سختی شد و اکثر بناهای آن شکست برداشته است. جمعیت شهر گرگان در حدود 25 هزار نفر است. روشنایی شهر بوسیله ٔ مولد برق کوچکی تأمین میگردد. یک کارخانه برنج کوبی و یک آسیاب موتوری دارد. در این شهر یک باب دانشسرای مقدماتی دو دبیرستان پسران و دختران و 7 دبستان و یک بیمارستان 40 تختخوابی دارد. تلفن های شهر یکصد و بیست شماره است. از بناهای شهر قدیم گرگان بنای امام زاده نور واقع در کوی بازار نعلبندان و بنای مسجد گلشن در کوی درب نو و چند تکیه در نقاط مختلف شهر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3):
دهستان و گرگان و این بوم و بر
بگیرد برآرد بخورشید بر.
فردوسی.
چون قصد کیا کرد بگرگان و به آمل
بگذاشت کیا مملکت خویش و کیایی.
منوچهری.
شهر گرگان نماند با گرگین
نه نشابور ماند با شاپور.
ناصرخسرو.
مقصد آمال ز آمل شناس
یوسف گم کرده به گرگان طلب.
خاقانی.
تحقیقات علمی و کشفیاتی که بعمل آمده است مسائل زیادی را در مورد گرگان نشان میدهد. ظروف کشف شده در گرگان نشان میدهد که مردم آنجاآنها را در زیر خاک پنهان میکردند و پس از برگشت ازییلاق آنها را بیرون می آورده اند. این حفریات خدمت بزرگی به تاریخ ظروف سفالین اسلامی ایران نموده است. ظروف سفالین گرگان بچند دسته تقسیم میشود ولی سبک مخصوصی ندارد که بتوان آنها را از ظروف دیگر مجزا نمود. بسیاری از ظروف جنبه ٔ تزیینی و تخمینی دارد. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 1، 3، 7، 15، 53، 71 و 72، 77، 94، 96، 100، 129، 131، 132، 137، 138، 141، 148، 150، 151، 157، 161، 163، 165 و ایران باستان صص 1421- 1443 و صص 1630- 1650 و ص 1797 و 1864، 1885، 1900، 1917، 2208، 2204، 2226، 2198، 2210 و تاریخ بخارای نرشخی ص 109، 110، 112 و 117 و جغرافیای سیاسی کیهان از ص 303 ببعد و رجوع به لغت نامه ذیل کلمه ٔ استراباد و تاریخ بیهقی ص 202، 206، 129 و التفهیم ابوریحان بیرونی ص 170، 174، 199، 335و 336 و رجوع به جرجان شود.

گرگان. [گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان درزاب بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد، واقع در 35 هزارگزی شمال مشهد، و 6 هزارگزی خاور راه مشهد به وارداک. هوای آن معتدل دارای 27 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

گرگان. [گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان میاندربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه، واقع در 68000گزی شمال باختر کرمانشاه و 3000گزی باختر شوسه ٔ سنندج. هوای آن سرد ودارای 360 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه ٔ الک تأمین میشود. محصول آن غلات حبوبات و لبنیات و چغندرقند، توتون و شغل اهالی زراعت است. از طریق قره ویس اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

گرگان. [گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در پنجهزار و پانصدگزی شمال باختری خوی و 13 هزارگزی شمال شوسه ٔ خوی به سیه چشمه. هوای آن سردسیر و دارای 120 تن سکنه است. آب آنجااز چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. در سه هزار و پانصدگزی شمال قریه مقبره ای به نام باباگرگان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


وادی گرگان

وادی گرگان. [ی ِ گ ُ] (اِخ) یکی از دو بخش مهم گرگان. صحرای گرگان. گرگان که نام آن در کتیبه های داریوش اول و هرگان است و نویسندگان عهد قدیم اسم گرگان را هیرکانیا ضبط کرده اند. این صفحه ای است که از طرف شمال غربی و مغرب به پارت می پیوندد و عبارت است از دو وادی گرگان رود و اترک. (تاریخ ایران باستان ص 2191).


گرگان رود

گرگان رود. [گ ُ] (اِخ) از جبال آلاداغ در حدود بجنورد سرچشمه گرفته به سمت مغرب جاری است و شعبات متعددی مانند جاجرم و پشت بسطام ضمیمه آن گردیده با پیچ و خم زیادی از کوه ها گذشته و از صحرای کوکلان و شهر قدیم گرگان و دشت ترکمن و شمال استرآباد میگذرد و دو شعبه شده یکی در خواجه نفس و دیگری در جنوب آن وارد خلیج استراباد میشود. شعبات مهم آن عبارت است از: رودمزدین که از جاجرم سرچشمه گرفته چمن کالپوش را مشروب میکند و رود کارولی به آن متصل گردیده در مشرق شهر گرگان به رود گرگان میریزد، دیگر رود آب گرم که از سنگر گذشته وارد گرگان میشود و رود نوده و چقالی که فندرسک را مشروب کرده به گرگان متصل میگردد. طول گرگان 300 کیلومتر و عرض متوسطش قریب 15 متر و عمق آن نسبهً زیاد و هرساله مجرای آن عمیقتر میشود. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 72).

گرگان رود. [گ ُ] (اِخ) از بلوکات طوالش گیلان. عده ٔ قری 26، مساحت 15 فرسخ و مرکز بازار گرگانرود است. حد شمالی آستارا و بحر خزر، شرقی بحر خزر، جنوبی ییلاقات اردبیل و غربی اسالم و محلات اردبیل. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 29). ناحیه ای است کوهستانی. طول از شمال به جنوب 48 و عرض 33 هزار گز، مرکز آن شهر ریگ است که به گرگان رود معروف است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 280).


دریای گرگان

دریای گرگان. [دَرْ ی ِ گ ُ] (اِخ) دریای خزر. بحرخزر. دریای آبسکون. رجوع به خزر در ردیف خود شود.

حل جدول

گرگان

مرکز استان گلستان

معادل ابجد

گرگان

291

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری