معنی گزلیک

لغت نامه دهخدا

گزلیک

گزلیک. [گ َ] (اِ) چاقوی نوک تیز شبیه به کارد (در گناباد خراسان). قسمی چاقوی نوک تیز که تیغه ٔ آن بر روی دسته خم نشود. رجوع به گزلک شود.

گزلیک. [گ ُ] (ترکی، اِ مرکب) پرده ای از چرم که بر طرف وحشی چشم اسب نهند.

فرهنگ معین

گزلیک

(گَ یا گِ) [تر.] (اِ.) چاقوی کوچک دسته دار.

فرهنگ عمید

گزلیک

نوعی کارد کوچک دسته‌دار،

حل جدول

گزلیک

کارد کوچک

فارسی به انگلیسی

گزلیک‌

Jackknife, Knife

فارسی به عربی

گزلیک

سکین

گویش مازندرانی

گزلیک

چاقوی کوچک

تیغه ای شبیه کارد که نوک آن پهن و عریض بوده و کفاشان آن را...

فرهنگ فارسی هوشیار

گزلیک

کارد دسته دار کوچک ترکی چشم بند دراسپ (اسم) قسمی کارد نوک تیز که تیغه آن بر روی دسته خم شود. (اسم) پرده ای که از چرم که بر طرف وحشی (خارجی) چشم اسب نهند.

فارسی به آلمانی

گزلیک

Besteck (n), Messer (n)

معادل ابجد

گزلیک

87

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری