معنی گزینه یا راه حل دوم

حل جدول

گزینه یا راه حل دوم

آلترناتیو


راه حل

آلترناتیو

الترناتیو


راه دوم

فیلم حمید رخشانى

فارسی به عربی

راه حل

حل، خارج

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

راه حل

راهکار، راه چاره

کلمات بیگانه به فارسی

راه حل

راهکار

فارسی به آلمانی

راه حل

Aus, Außerhalb, Heraus hinaus, Heraus, Hinaus

لغت نامه دهخدا

گزینه

گزینه. [گ ُ ن َ / ن ِ] (ن مف) گزیده و برچیده و انتخاب کرده شده باشد. (برهان) (آنندراج):
در دست برد نظم ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام.
مجیرالدین بیلقانی.
|| (اِ) ترجمه ٔ خاصیت هم هست. (برهان). و رجوع به گزینش و گزینی شود.

گزینه. [گ َ ن َ/ ن ِ] (اِ) چکش و پتک دراز مسگران باشد که میان ظروف بدان عمیق سازند. (برهان) (آنندراج):
به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینه ٔ من.
خاقانی.
|| گنجینه و مخزن. (برهان) (آنندراج). گزنه. غزنه. غزنی. غزنین. جزنق (معرب) = گنجه. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || کرباس گنده را نیز گویند که از آن خیمه و سایبان سازند و فقیران و مسکینان جامه کنند. (برهان). کرباس سطبر که از آن خیمه و چادر سفری سازند.


حل حل

حل حل. [ح َ لِن ْ ح َ لِن ْ] (ع اِ صوت) کلمه ای است که بدان شتران را زجر کنند تا تیز روند و گاه بجای آن حَل ْ مسکنه گویند. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

گزینه

مجموعه ای از نوشته های انتخاب شده، هر یک از پاسخ های یک آزمون، هر یک از دو یا چند شیئی، پیشنهاد یا راه حلی که بتوان انتخاب کرد. [خوانش: (گُ نِ) (اِ.)]

عربی به فارسی

حل

انحلا ل , برهم خوردگی , چاره سازی , شولش , حل , محلول , راه حل , تادیه , تسویه

فرهنگ عمید

گزینه

هر یک از پاسخ‌های آزمون تستی،
(صفت) برگزیده، انتخاب‌شده،
(صفت) شخص برجسته و والا،

فرهنگ فارسی هوشیار

گزینه

انتخاب شده

معادل ابجد

گزینه یا راه حل دوم

397

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری